وجود امام مهدی علیه السلام از منظر قرآن و حدیث

مشخصات کتاب

سرشناسه : رضوانی علی اصغر، 1341

عنوان و نام پدیدآور : وجود امام مهدی علیه السلام از منظر قرآن و حدیث تالیف علی اصغر رضوانی

مشخصات نشر : قم : مسجد مقدس جمکران ، 1385.

فروست : سلسله مباحث مهدویت.

شابک : 3500ریال 9649730273 ؛ 5000 ریال چاپ سوم 978-964-973-027-1 :

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : چاپ سوم: زمستان 1386.

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس.

موضوع : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق. -- جنبه های قرآنی

موضوع : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق. -- احادیث

شناسه افزوده : مسجد جمکران (قم)

رده بندی کنگره : BP104 /م86 ر553 1385

رده بندی دیویی : 297/159

شماره کتابشناسی ملی : م 85-18371

ص:1

اشاره

ص:2

ص:3

ص:4

ص:5

ص:6

ص:7

ص:8

مقدمه ناشر

در عصر کنونی که دشمنان بشریت، افکار و عقاید انحرافی را در جامعه جهانی ترویج می کنند و منجی موعود واقعی را برای حیات و قدرت پوشالی و کاخ عنکبوتی خود خطرناک می دانند، درصدد ایجاد انحراف فرهنگی برآمده اند و با پوچ گرایی، جامعه بشری و اخلاق و رفتار نیکو را مورد تعرض قرار داده اند، برآن شدیم تا حقیقت مهدویت را با سلسله مباحث مختصر منجی موعود برای مشتاقان علم و فضیلت عرضه نماییم.

امید است مورد توجّه حضرت حقّ جلّ و علا قرار گیرد.

مدیر مسؤول انتشارات مسجد مقدّس جمکران حسین احمدی

ص:9

ص:10

ص:11

ص:12

مقدمه

از موضوعات مورد اختلاف بین علمای عامه و شیعه مسأله ضرورت وجود حجّت خدا و ولی اللَّه الاعظم و قطب عالم امکان در هر زمان تا روز قیامت است، خواه این حجت نبی باشد یا امام. علمای عامه این مسأله را قبول ندارند ولی علمای شیعه به تبع ادله عقلی و نقلی بر این موضوع پافشاری می کنند. ما در اینجا به ادله قرآنی اشاره می کنیم:

1 - آیات «لیلة القدر»

1 - آیات «لیلة القدر»

قرآن کریم در دو سوره به موضوع «لیلة القدر» و نزول قرآن و ملائکه و روح در آن شب اشاره کرده است.

1 - سوره قدر

«بِّسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * إِنّا أَنزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ* وَما أَدْرَاکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ * لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ*تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِ ّ أَمْرٍ* سَلمٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ»؛ «به نام خداوند بخشنده مهربان. ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل کردیم. و تو چه می دانی که شب قدر چیست؟ شب قدر بهتر از هزار ماه است. فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان برای (تقدیر) هر کاری نازل می شوند. شبی است سرشار از سلامت (و برکت و رحمت) تا طلوع سپیده».

ص:13

از این سوره استفاده می شود که ملائکه در هر شب قدر به جهت تمام امور بر زمین فرود می آیند. این موضوع نیز در سوره دخان به آن اشاره شده است.

2 - سوره دخان

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ* حم * وَالْکِتابِ الْمُبِینِ * إِنّا أَنزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُّبارَکَةٍ إِنّا کُنّا مُنذِرِینَ* فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ»؛(1) «سوگند به این کتاب روشنگر. که ما آن را در شبی پربرکت نازل کردیم، ما همواره انذارکننده بوده ایم. در آن شب هر امری بر اساس حکمت (الهی) تدبیر و جدا می گردد».

شکّی نیست که ملائکه در زمان حیات پیامبر بر آن حضرت نازل می شدند و لذا او محلّ امور تکوینی و تشریعی بوده است، ولی سخن درباره بعد از وفات آن حضرت است، و سؤال این است که آیا تاکنون هر شب قدر ملائکه بر زمین فرود آمده و خواهند آمد یا با انقطاع وحی بر پیامبر نزول ملائکه در شب قدر نیز منقطع گشته است؟ و در صورتی که جواب مثبت است، سؤال دیگری مطرح است و آن این که بعد از پیامبرصلی الله علیه وآله ملائکه بر چه کسی نازل شده و فرود می آیند؟

نسبت به سؤال اوّل می گوییم: در سوره قدر جمله به صورت مضارع «تنزّل» به کار رفته است که دلالت بر دوام و استمرار دارد، خصوصاً آنکه باب «تفعّل» نیز این معنا را می رساند آنگونه که علمای صرف به آن ها اشاره کرده اند.

خلاصه مطلب این که ماه رمضان تا روز قیامت ادامه و استمرار دارد، و لذا لیلة القدر نیز تا روز قیامت استمرار و ادامه دارد و در نتیجه فرود آمدن ملائکه و روح هم تا روز قیامت ادامه دارد.

ص:14


1- 1. سوره دخان، آیه 1 - 4.

مفسّر سنّی رشید الدین میبدی می گوید: «علما و مفسّرین در وقت (لیلة القدر) اختلاف کرده اند، برخی معتقدند که تنها در عصر رسول خداصلی الله علیه وآله بوده و بعد از او برداشته شده است. ولی عموم صحابه و علما می گویند: «لیلة القدر» تا روز قیامت باقی است».(1)

شیخ طبرسی از ابوذر غفاری نقل می کند که فرمود: به رسول خداصلی الله علیه وآله عرض کردم: «لیلة القدر هی شیی ء یکون علی عهد الانبیاء ینزل فیها فاذا اقبضوا دفعت؟ قال: لا، بل هی الی یوم القیمة»؛(2) «لیلة القدر چیزی است که در عصر انبیا است که ملائکه و روح در آن شب نازل می شوند و بعد از وفات آن ها برداشته خواهدشد؟ حضرت فرمود: خیر، «لیلة القدر» تا روز قیامت دوام و استمرار دارد».

نسبت به سؤال دوم می گوییم: سؤال ما از منکرین وجود امام کامل و معصوم در هر عصر و زمان این است که این ملائکه و روح که در هر سال شب قدر بر زمین فرود می آیند بر چه کسی وارد می شوند؟ چاره ای نیست که انسان با کمترین تأمّل و تدبّر به این سؤال اینگونه پاسخ دهد که در هر زمان باید امام کامل و معصومی باشد تا محلّ نزول ملائکه و روح گردد.

و لذا امام باقرعلیه السلام بنا بر نقلی فرمود: «یا معشر الشیعة!خاصموا

بسورة انّا انزلناه تفلجوا، فواللَّه انّها لحجة اللَّه تبارک و تعالی علی الخلق بعد رسول اللَّه صلی الله علیه وآله، و انّها لسیّدة دینکم و انّها لغایة علمنا. یا معشر الشیعة! خاصموا

ص:15


1- 2. کشف الاسرار، ج 1، ص 559.
2- 3. مجمع البیان، ج 10، ص 406، نورالثقلین، ج 5، ص 620، ح 39.

ب «حم * وَالْکِتابِ الْمُبِینِ * إِنّا أَنزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُّبارَکَةٍ إِنّا کُنّا مُنذِرِینَ»، فانّها لولاة الامرخاصة … »؛(1) «گروه شیعه! با خصم خود به سوره «انّاأنزلناه» محاجّه کنید که پیروز خواهید شد، پس به خدا سوگند که این سوره از برای حجّت خدای تبارک و تعالی بر خلق بعد از رسول او است، این سوره همانا مدرک دین شما و نهایت علم ما است. ای جماعت شیعه! با آیه: «حم * وَالْکِتابِ الْمُبِینِ * إِنّا أَنزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُّبارَکَةٍ إِنّا کُنّا مُنذِرِینَ»، «بحث کنید؛ زیرا این آیات اختصاص به والیان امر دارد … ».

کلینی به سند خود از امام باقرعلیه السلام نقل می کند که فرمود: «وایم اللَّه، انّ من صدّق بلیلة القدر لیعلم انّها لنا خاصة لقول رسول اللَّه صلی الله علیه وآله لعلیّ علیه السلام حین دنا موته: هذا ولیکم من بعدی، فان اطعتموه رشدتم، ولکن من لایؤمن بما فی لیلة القدر منکر و من آمن بلیلة القدر ممّن علی غیر رأینا فانّه لایسعه فی الصدق الاّ ان یقول انّها لنا، و من لم یقل فانّه کاذب. انّ اللَّه عزوجل اعظم من ان ینزّل الأمر مع الروح و الملائکة الی کافر فاسق: انّه لیس ینزل الی احد فلایکون ان ینزل شیی ء الی غیر شیی ء و ان قالوا - و سیقولون -: لیس هذا بشیی ء فقد ضلّوا ضلالاً بعیداً»؛(2) «به خدا سوگند! همانا هر کس که تصدیق کند لیلة القدر را علم پیدا می کند که از برای ما است؛ زیرا رسول خداصلی الله علیه وآله خطاب به علی علیه السلام هنگامی که مرگش نزدیک شد فرمود: «این ولیّ شما بعد از من است، اگر او را اطاعت کنید به رشد خواهید رسید، و لکن هر کس ایمان به آنچه در لیلة القدر است نیاورد منکر به حساب می آید، و هر کس که به آن ایمان آورد و بر غیر رأی ما

ص:16


1- 4. کافی، ج 1، ص 249.
2- 5. کافی، ج 1، ص 252 - 253، ح 9.

باشد نمی تواند راست بگوید جز آنکه اعتراف نماید که آیه برای ما است و ماییم مصداق آن. و هر کس که به این مطلب قایل نباشد دروغگو است؛ زیرا خداوند - عزّوجلّ - بزرگ تر از آن است که امور را با روح و ملائکه بر شخص کافر فاسق بفرستد. اگر بگویند: آنان بر کسی فرود نمی آیند، این حرف نیز صحیح نیست؛ زیرا هیچگاه چیزی بر معدوم فرستاده نمی شود. و اگر بگویند - و زود است که بگویند - این چیزی نیست، پس به طور حتم به گمراهی شدیدی دچار شده اند».

و نیز به سند خود از امام باقرعلیه السلام نقل می کند که امیرالمؤمنین علیه السلام به ابن عباس فرمود: «انّ لیلة القدر فی کل سنة و انّه ینزل فی تلک اللیلة امر السنة و انّ لذلک الأمر ولاة بعد رسول اللَّه صلی الله علیه وآله فقلت: من هم؟ فقال: أنا واحد عشر من صلبی ائمة محدّثون»؛(1) «همانا در هر سال لیلة القدر است، در آن شب امر یک سال نازل می شود، برای آن امر والیانی است بعد از رسول خداصلی الله علیه وآله. ابن عباس می گوید: آنان چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود: من و یازده نفر از صلب من که همگی امام و محدّث اند».

صدوق به سند خود از امام باقرعلیه السلام از پدرش از آبائش علیهم السلام از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل می کند که فرمود: از رسول خداصلی الله علیه وآله شنیدم که به اصحاب خود می فرمود: «آمنوا بلیلة القدر، انّها تکون لعلّی بن ابی طالب و ولده الأحد عشر من بعده»؛(2) «به لیلة القدر ایمان آوردید؛ زیرا برای علی بن ابی طالب علیه السلام و یازده فرزند بعد از او است».

از مجموعه احادیثی که در ذیل سوره قدر و سوره دخان وارد شده به دست

ص:17


1- 6. همان، ص 247 - 248، ص 2.
2- 7. کمال الدین، ج 1، ص 280 - 281، ح 30.

می آید که ملائکه و روح که فرشته ای خاص است در شب های قدر بر ولیّ عصرعلیه السلام نازل می شود و مقدّرات یک سال مردم را بر آن حضرت عرضه می دارد و این امر در هر سال تکرار می شود.

امام جوادعلیه السلام فرمود: «لقد خلق اللَّه جلّ ذکره لیلة القدر اوّل ماخلق الدنیا، و لقد خلق فیها اوّل نبی یکون و اوّل وصیّ یکون. و لقد قضی ان یکون فی کل سنة لیلة یهبط فیها بتفسیر الأمور … و ایم اللَّه! لقد نزل الروح و الملائکة بالأمر فی لیلة القدر علی آدم، و ایم اللَّه مامات آدم الاّ و له وصیّ، و کلّ من بعد آدم من الأنبیاء قد أتاه الأمر فیها … »؛(1) «خداوند در ابتدای خلقت دنیا لیلة القدر را خلق نمود، در آن شب اولین نبیّ و اولین وصیّ را آفرید، و به طور حتم حکم کرده که در هر سال شبی باشد که تفسیر و تفصیل امور بر مردم در آن شب نازل گردد …

آن گاه فرمود: به خدا سوگند! به طور حتم روح و ملائکه در شب قدر با تفسیر امور بر آدم فرود آمدند. و به خدا سوگند! آدم از دنیا نرفت جز آن که برای او وصیّ بود. و هر پیامبری بعد از آدم تفسیر امور در شب قدر بر او نازل می شد … ».

ابن حجر مکّی در ذیل حدیث ثقلین می گوید: «در احادیث امر به تمسک به اهل بیت اشاره به عدم انقطاع شخصی است از اهل بیت تا روز قیامت که قابلیّت و اهلیّت برای اقتدا و تمسک به او باشد، همان گونه که کتاب عزیز این گونه است و لذا اهل بیت علیهم السلام به عنوان امان اهل زمین معرفی شده اند».(2)

ص:18


1- 8. اصول کافی، ج 1، ص 250.
2- 9. الصواعق المحرقه، ذیل حدیث ثقلین.

مستفاد از آیات و روایات

آنچه از سوره قدر و دخان و روایاتی که در ذیل آن رسیده استفاده می شود عبارت است از:

1 - ضرورت وجود نظام و تقدیر در عالم از اولین زمان خلقت، و «لیلة القدر» ظرف تقدیر و تنظیم امور به شمار می آید.

2 - ضرورت وجود قوّه و قدرت تنفیذی برای تقدیر که همراه ظرف تقدیر باشد.

3 - ضرورت وجود حجّت که همان تنفیذ کننده مقدّرات به اذن خداست و او خلیفه خدا نبی یا وصی نبی است.

4 - ضرورت وجود واسطه داخلی برای عالم که واسطه فیض الهی است، عبارت است از ولیّ و حجت خدا، و وجود او مقدّم بر وجود دیگران است.

5 - ضرورت استمرار این سنت الهی بدون وقفه تا پایان تاریخ بشریت.

ص:19

2 - آیه «امام»

2 - آیه «امام»

خداوند متعال می فرماید: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولَئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَبَهُمْ وَلَا یُظْلَمُونَ فَتِیلاً * وَمَن کانَ فِی هذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فِی الْأَخِرَةِ أَعْمَی وَأَضَلُّ سَبِیلاً»؛(1) «[به یاد آورید] روزی را که هر گروهی را با پیشوای شان می خوانیم. کسانی که نامه عملشان به دست راستشان داده شود آن را با [شادی و سرور]می خوانند و به قدر رشته شکاف خرمایی به آنان ستم نمی شود. امّا کسی که در این جهان [از دیدن چهره حق] نابینا بوده است، در آخرت نیز نابینا و گمراهتر است».

مفاد آیه آن است که هر شخصی در روز قیامت با امام بر حقّش خوانده می شود، اگر معتقد و معترف به آن در این دنیا بوده و به دستوراتش عمل می کرده است رستگار می شود و نامه اعمالش را به دست راستش می دهند. و او از اصحاب یمین خواهدبود که در سوره واقعه به آن اشاره شده است: «وَأَصْحابُ الْیَمِینِ ما أَصْحابُ الْیَمِینِ* فِی سِدْرٍ مَّخْضُودٍ * وَطَلْحٍ مَّنضُودٍ * وَظِلٍّ مَّمْدُودٍ * وَمآءٍ مَّسْکُوبٍ * وَفکِهَةٍ کَثِیرَةٍ»؛(2) و اصحاب یمین و خجستگان، چه اصحاب یمین و خجستگان. آنان در سایه درختان سدر بی خار قرار دارند. و در سایه درخت طلع پربرگ. و سایه کشیده و گسترده. و در کنار آبشارها. و میوه های فراوان … ».

و کسانی که اعتراف و اعتقاد به امام برحقّ در دنیا ندارد بر دو دسته اند:

ص:20


1- 10. سوره اسراء، آیات 71 - 72.
2- 11. سوره واقعه، آیات 27 - 32.

الف - کسانی که به امامی اصلاً معتقد نیستند.

ب - کسانی که معتقد به امام باطلی هستند که مردم را به دوزخ دعوت می کند. همان گونه که قرآن می فرماید: «وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النّارِ»؛(1) «ما (بارها کردنشان به حال خود) آن ها را امامانی قرار دادیم که مردم را به دوزخ دعوت می کنند».

از این دسته افراد، قرآن به اصحاب الشمال تعبیر کرده است: «وَأَصْحابُ الشِمالِ ما أَصْحابُ الشِمالِ * فِی سَمُومٍ وَحَمِیمٍ * وَظِلٍ ّ مِن یَحْمُومٍ * لَّا بارِدٍ وَلَا کَرِیمٍ»؛(2) «و اصحاب شمال، چه اصحاب شمالی. آن ها در میان بادهای کُشنده و آّب سوزان قرار دارند و در سایه دودهای متراکم و آتش زا. سایه ای که نه خنک است و نه آرام بخش».

کسانی هم که اعتقاد به هیچ امامی ندارند اگر در انتخاب امام به حقّ تقصیر دارند داخل در اصحاب الشمال خواهند بود.

از آیه مورد بحث: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» استفاده می شود که هر کس باید امامی واجب الإطاعه داشته باشد و هیچ زمانی از آن خالی نخواهد بود که بدون معرفت و متابعت از او فلاح و رستگاری در قیامت نیست.

این معنا به روایات نیز تأیید می شود.

رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «من مات لایعرف امامه مات میتة جاهلیّة» (3)؛ «هر کس بمیرد در حالی که امامش را نشناخته به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است».

ص:21


1- 12. سوره قصص، آیه 41.
2- 13. سوره واقعه، آیات 41 - 44.
3- 14. کافی، ج 2، ص 19 - 21، ح 6 و 9.

احمد بن حنبل به سند خود از رسول خداصلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «من مات بغیر امام مات میتة جاهلیة»؛(1) «هر کس بدون امام بمیرد به مرگ جاهلیّت از دنیا رفته است».

و نیز از حضرت نقل شده: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة»؛(2) «هر کس بمیرد در حالی که به امام زمانش معرفت پیدا نکرده به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است».

از آنجا که وظیفه هر شخصی متابعت از حق و حقیقت است پس باید در هر زمانی امامی به حق و حقیقت باشد تا مردم با اراده و اختیار، او را به عنوان رهبر خود انتخاب کنند تا با پیروی از او از جمله اصحاب الیمین شوند.

از آنجا که مستفاد از آیه این است که برای هر طایفه ای از مردم امامی خاص است، لذا نمی تواند مراد به امام در آیه شریفه فوق لوح محفوظ باشد، زیرا لوح محفوظ یکی است و اختصاص به طائفه ای دون طائفه ای ندارد.

و نیز ممکن نیست که مراد به امام در آیه فوق کتاب هر قومی باشد؛ زیرا آیه شامل همه انسان ها از اوّل خلقت تا آخر آن است، در حالی که اولین کتابِ مشتمل بر شریعت کتاب نوح است و قبل از او کتابی این چنین بر مردم نازل نشد، لذا نمی توان مراد به امام در آیه فوق را کتاب هر قوم فرض کرد؛ زیرا شامل اقوام قبل از حضرت نوح علیه السلام نمی شود. پس مقصود به امام در آیه کسی است که به او در راه حقّ یا باطل اقتدا می شود. کسی که مقتدای خود را امام به

ص:22


1- 15. مسنداحمد، ج 4، ص 96.
2- 16. شرح مقاصد، ج 3، ص 375، المغنی، قاضی عبدالجبار، ح 1، ص 116.

حقّ قرار دهد، کتابش به دست راستش قرار می گیرد که این نشانه بهشتی بودن او است.

در سوره اسراء آیه 72 خداوند می فرماید: «وَمَن کانَ فِی هاذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فِی الْأَخِرَةِ أَعْمَی وَأَضَلُّ سَبِیلاً». مقصود از این آیه به قرینه آیه قبل این است که هر کس در این دنیا امام به حق را نشناسد و به دنبال اطاعت او نباشد هرگز به سعادت و رستگاری آخرت نخواهد رسید.

سیوطی به سندش از امام علی علیه السلام از رسول خداصلی الله علیه وآله در ذیل آیه شریفه: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» نقل می کند که فرمود: «یدعی کل قوم بامام زمانهم و کتاب ربّهم و سنة نبیهم»؛ «هر قومی به امام زمانش و کتاب پروردگارش و سنت پیامبرش خوانده می شود».(1)

و نیز از ابن عباس نقل کرده که در ذیل آیه فوق فرمود: «امام هدی وامام ضلالة»؛(2) «مقصود به امام در این آیه امام هدایت و امام ضلالت است».

کلینی به سند خود از امام باقرعلیه السلام نقل می کند: زمانی که آیه «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» نازل شد، مسلمانان عرض کردند: ای رسول خداصلی الله علیه وآله! آیا شما امام همه مردم نیستی؟ حضرت فرمود: «إنّا رسول اللَّه الی الناس اجمعین ولکن سیکون من بعدی ائمة علی الناس من اللَّه من اهل بیتی، یقومون فی الناس فیکذَّبون و یظلمهم ائمة الکفر و الظلال واشیاعهم. فمن وهم إلّا واتّبعهم وصدّقهم فهو منّی ومعی وسیلقانی. ألا و من ظلمهم و کذّبهم فلیس

ص:23


1- 17. درّالمنثور، ج 4، ص 194.
2- 18. همان.

منّی و لا معی وأنا منه بری ء»؛(1) «من فرستاده خداوند به سوی همه مردمم، و لکن زود است که بعد از من امامانی بر مردم از اهل بیتم بعد از من بیایند، آنان در بین مردم قیام می کنند ولی تکذیب می شوند و امامان کفر و ضلال و متابعین آن ها، به آنان ظلم می کنند. هر کس که ولایت آن ها را داشته و آنان را متابعت و تصدیق کند از من و با من است و زود است که مرا ملاقات کند. آگاه باشید! و هر کس که به آنان ظلم کرده و تکذیب شان کند از من و با من نیست و من از او بیزارم».

شخصی به نام بشر بن غالب وارد بر امام صادق علیه السلام شد و درباره آیه: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» سؤال نمود. حضرت فرمود: «امام دعا الی هدی فاجابوه الیه، و امام دعا الی ضلالة فاجابوه الیها، هؤلاء فی الجنة و هؤلاء فی النار، و هو قوله عزّوجلّ: و «فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَفَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ»؛(2) «امامی است که مردم را به هدایت دعوت کرده و مردم نیز او را اجابت نموده اند. و امامی است که مردم را به ضلالت دعوت کرده و مردم او را اجابت نموده اند، آنان در بهشت و اینان در دوزخند. و این است قول خداوند عزّوجلّ: «فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَفَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ».

امام در اصطلاح قرآنی امام در اصطلاح قرآنی

اشاره

برای روشن شدن معنای اصطلاحی کلمه «امام» از دیدگاه قرآن باید به قرآن رجوع نمود تا از این اصطلاح اطّلاع کافی پیدا کرد.

ص:24


1- 19. کافی، ج 1، ص 215.
2- 20. امالی صدوق، ص 217، بحارالانوار، ج 44، ص 313.

لفظ امام در قرآن به چند معنا به کار رفته است:

1 - امام به حق که منصوب از جانب خداوند است

خداوند متعال می فرماید: «وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا»؛(1) «ما آنان را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت می کنند».

و نیز درباره حضرت ابراهیم علیه السلام می فرماید: «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً»؛(2) «من تو را امام مردم قرار دادم».

2 - امام به باطل که مقتدای اهل ضلالت و گمراهی است

خداوند متعال می فرماید: «فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ»؛(3) «پس با امامان کفر قتال نمایید».

3 - تورات کتاب، آسمانی

خداوند متعال می فرماید: «وَمِن قَبْلِهِ کِتابُ مُوسَی إِماماً وَرَحْمَةً»؛(4) «و از قبل او کتاب موسی امام و رحمت است».

4 - لوح محفوظ

خداوند متعال می فرماید: «وَکُلَّ شَیْ ءٍ أَحْصَیْناهُ فِی إِمامٍ مُّبِینٍ»؛(5) «و هر چیزی را در امام مبین (لوح محفوظ)به شماره درآوردیم».

با قراینی که قبلاً ذکر شد معلوم می شود که مقصود به امام در آیه: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» اشخاص است نه کتاب و لوح محفوظ.

ص:25


1- 21. سوره انبیاء، آیه 73.
2- 22. سوره بقره، آیه 124.
3- 23. سوره توبه، آیه 12.
4- 24. سوره احقاف، آیه 12.
5- 25. سوره یس، آیه 12.

در نتیجه از آیه مورد بحث استفاده می شود که در هر زمانی باید امام موجود باشد تا کسانی که قصد هدایت و پیروی از حق و حقیقت را دارند به او مراجعه کرده و او را مقتدا و الگوی خود قرار دهند، همان گونه که در هر زمانی نیز گروهی به دنبال امامان باطل و ضلالتند.

صفات امام به حق

سؤال محوری که در مورد بحث مطرح است این که: این امام به حقّ که حجّت خدا بر خلق در هر عصری است چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟

با مراجعه به آیات گذشته پی می بریم که مقصود به امام به حقّ کسی است که اهلیّت و قابلیّت برای احتجاج به او را در روز قیامت داشته باشد، یعنی قدرت بر هدایت و رساندن به حق و حقیقت را داشته باشد. و به تعبیر دیگر شاهد بر رفتار امت خود باشد و طاعتش مستلزم طاعت خدا باشد.

حال باید دید که چه کسی چنین صفاتی را بالفعل در وجود خود دارد؟ چه کسی است که خود به هدایت مطلقه رسیده و قابلیّت و اهلیّت دستگیری مردم برای هدایت به حق و حقیقت را دارد؟

مدرسه اهل بیت و تابعین آنان این سؤال را به خوبی جواب داده اند؛ زیرا آنان معتقدند که در هر زمانی باید امام معصومی در روی زمین باشد تا زمین از حجّت خدا خالی نگردد، و امام ما در این عصر و زمان امام دوازدهم یعنی حضرت حجة بن الحسن المهدی علیه السلام است. کسی که امامت او به نصّ رسول اکرم صلی الله علیه وآله و امامان بعدش ثابت شده و از او معجزات گوناگون در عصر غیبت صغری و حتی غیبت کبری صادر شده است.

ص:26

3 - آیات «شهادت و گواهی»

3 - آیات «شهادت و گواهی»

از جمله آیاتی که دلالت بر ضرورت وجود امام معصوم در هر زمان دارد آیات گواهان و شاهدان است.

از آیات بسیاری استفاده می شود که خداوند در بین هر امتی کسی را به عنوان شاهد و گواه قرار داده است تا در روز قیامت بر آن ها احتجاج کند. اینک به برخی از این آیات اشاره می کنیم:

1 - «فَکَیْفَ إِذَا جِئْنا مِن کُلِ ّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنا بِکَ عَلَی هَؤُلَآءِ شَهِیداً»؛(1) «چگونه است حال (در روز محشر) آن گاه که از هر طائفه ای گواهی آوریم و تو را «ای پیامبر» بر آنان گواه خواهیم».

2 - «وَیَوْمَ نَبْعَثُ مِن کُلِ ّ أُمَّةٍ شَهِیداً ثُمَّ لَا یُؤْذَنُ لِلَّذِینَ کَفَرُوا وَلَا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ»؛(2) «و آن روز را که ما از هر امتی گواهی برانگیزیم، آن گاه به کافران اجازه سخن داده نشود و توبه آنان نیز پذیرفته نگردد».

3 - «وَیَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِ ّ أُمَّةٍ شَهِیداً عَلَیْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنا بِکَ شَهِیداً عَلَی هَؤُلَآءِ»؛(3) «روزی که ما در هر امتی از میان خودشان گواهی بر آنان برانگیزیم و تو را (ای محمّد) بر این امت گواه آوریم».

از این آیات استفاده می شود که در هر زمان و برای هر امتی خداوند افرادی معصوم از خطا و اشتباه قرار داده است تا در روز قیامت بر اعمال امّت ها گواهی دهند. کسی که قرار است شاهد باشد در شهادتش نزد خداوند نباید اشتباه کند.

ص:27


1- 26. سوره نساء، آیه 41.
2- 27. سوره نحل، آیه 84.
3- 28. سوره نحل، آیه 89.

اینان کسانی اند که در امر هدایت بشر حجت خداوند در روی زمین اند. حجت باید عالم به شریعت و قادر بر هدایت خلق و از طرفی محیط به اعمال قوم خود باشد تا به طور صحیح شهادت دهد.

شاهد هر امت و قومی باید زنده بوده و معاصر با آن قوم باشد همان گونه که قرآن از زبان حضرت عیسی علیه السلام نقل می کند که به خداوند عرض می کند: «وَکُنتُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً مّادُمْتُ فِیهِمْ فَلَمّا تَوَفَّیْتَنِی کُنتَ أَنتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ وَأَنتَ عَلَی کُلِ ّ شَیْ ءٍ شَهِیدٌ»؛(1) «و تا زمانی که من در میان آن ها بودم مراقب و گواه شان بودم ولی هنگامی که مرا از میانشان برگرفتی تو خود مراقب آنان بودی و تو بر هرچیز گواهی».

از این آیه استفاده می شود که اعلان نتایج شهادت در روز قیامت است،ولی احاطه به مورد آن که همان اعمال مردم است در دنیا و در خلال معاصرت شاهد با امت خود است. به همین جهت است که شاهدی را که خداوند به او در روز قیامت احتجاج می کند باید هم عصر کسانی باشد که قرار است برای آن ها شهادت دهد.

با این بیان نمی توان شاهدان بر امّت ها را منحصر در انبیا دانست؛ زیرا همیشه انبیا وجود نداشته اند، بلکه آنچه ضرورت دارد وجود شاهدی معاصر و زنده در هر عصر و زمان و برای هر امّتی از پیامبر یا امام و حجّت معصوم است تا در روز قیامت حجّت خدا برای مردم بوده و شهادت بر اعمال آن ها دهد.

ص:28


1- 29. سوره مائده، آیه 117.

فخر رازی در ذیل آیه: «وَنَزَعْنا مِن کُلِ ّ أُمَّةٍ شَهِیداً» می گوید: مقصود از این آیه این است که ما یک نفر را از هر امتی امتیاز دادیم تا بر آنان شهادت دهد.

برخی گفته اند که مقصود انبیا است، شهادت می دهند که دلایل را بر قوم شان ابلاغ نمودند، و در روشن نمودن آن ها نهایت کوشش را از خود به خرج دادند، در نتیجه اگر کوتاهی وجود دارد از ناحیه خود مردم است …

برخی دیگر می گویند: بلکه آنان شاهدانی هستند که در هر زمان بر مردم شهادت می دهند که از جمله آن ها انبیا هستند.

این قول به واقع نزدیک تر است؛ زیرا خداوند به هر امّت و هر جماعتی این حکم را تعمیم داده که از آن ها کسانی را به عنوان شاهد قرار دهد، لذا داخل می شود در این حکم زمان هایی که نبی وجود نداشت که از آن به عصر فترت تعبیر می شود، همانند زمان هایی که بعد از رسول خداصلی الله علیه وآله آمد … ».(1)

و او در ذیل آیه شریفه: «وَیَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِ ّ أُمَّةٍ شَهِیداً» (2) می گوید: هر جمع و قرنی که در دنیا حاصل می گردد لازم است که کسی به عنوان شاهد در میان آنان وجود داشته باشد. شاهد در عصر رسول خدا خود حضرت بود، به دلیل قول خداوند متعال: «وَکَذَ لِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِّتَکُونُوا شُهَدَآءَ عَلَی النّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً» (3) و لازم است که در هر زمانی بعد از رسول شاهد در میان امت باشد. از این بیان، روشن می شود که هر

ص:29


1- 30. تفسیر فخررازی، ج 25، ص 12 - 13.
2- 31. سوره نحل، آیه 89.
3- 32. سوره بقره، آیه 143.

عصری خالی از شاهد بر مردم نیست، و آن شهید باید از خطا مصون باشد، وگرنه احتیاج به شاهد دیگری دارد و در نتیجه به بی نهایت منتهی خواهد شد، که این باطل است … (1)

نتیجه این که لازم است در هر زمانی شاهدی معصوم در میان هر قومی باشد. حال در این قوم شاهد این امت کیست؟ آیا کسی غیر از امام زمان حجة بن الحسن المهدی علیه السلام است؟

صفات شاهد

صفات شاهد

از آیات قرآن صفاتی چند برای شاهد هر امت در روز قیامت استفاده می شود:

1 - شاهد از جنس بشر است

در سوره نحل آمده است: «شَهِیداً عَلَیْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ»؛(2) «گواهی بر آن ها از میان خودشان».

از این آیه و آیات دیگر استفاده می شود که شهید و شاهد باید از جنس خود بشر باشد، همان گونه که در آیات دیگر کلمه «من» تبعیضیه بکار رفته است: «مِن کُلِ ّ أُمَّةٍ» یعنی شاهد همانند پیامبران از جنس بشر است نه از جنس ملائکه یا جن یا کتاب آسمانی یا لوح محفوظ. و این مؤیّد آن معنایی است که در آیه «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» (3) ذکر کردیم که امام در آیه باید شخص باشد نه کتاب یا لوح محفوظ.

ص:30


1- 33. تفسیر فخر رازی، ج 20، ص 98.
2- 34. سوره نحل، آیه 89.
3- 35. سوره اسراء، آیه 71.

2 - شاهد در هر زمان یکی است

در آیات شهادت از صیغه مفرد استفاده شده است: «شهیداً»، همان گونه که در آیه سوره اسراء به این نکته اشاره شده است؛ زیرا می فرماید: «کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» و این به نوبه خود دلالت دارد بر این که نمی توان شاهد بر هر امت را کلّ امّت اسلامی یا جماعت مؤمنینی که آمر به معروف و ناهی از منکرند، دانست؛ زیرا با وحدت شاهد که از آیه استفاده شد سازگاری ندارد.

3 - دارای احاطه علمی ربّانی باشد

از آنجا که موقعیّت شاهد، شهادت بر اعمال امت خود به کفر و تکذیب یا ایمان و تصدیق است، و این ها حالاتی است قلبی، در حالی که حواس عادی که در ما وجود دارد و نیز قوای مرتبط به ما تنها متحمّل صورت های افعال و اعمال است، لذا شاهد باید احاطه غیبیه به امور بندگان داشته باشد. و از این جهت است که باید شاهد بر هر امت احاطه علمی ربّانی به حقایق اعمال بندگان خدا داشته باشد؛ زیرا ارزش اعمال در میزان الهی به نیّات و انگیزه های باطنی است. پس شاهد باید از افراد عادی نباشد بلکه از کسانی باشد که مورد تأیید خاص خداوند بوده و از جمله کسانی باشد که رضایت الهی بر آن تعلق گرفته که از علم غیب مطلع گردد. و واضح است که این کرامت سزاوار همه امت نیست،بلکه خاص اولیای طاهرین از امّت است … (1)

4 – شاهد دارای علم کتاب است

اطلاع یافتن بر باطن افراد برای شهادت در روز قیامت با اسباب طبیعی

ص:31


1- 36. المیزان / ج 1، ص 321.

و متعارف امکان پذیر نیست، لذا به علم خاصی احتیاج است که خداوند متعال به برخی از بندگان خود عطا می کند تا بتواند بر اسباب طبیعی فائق آید و بالاتر از آن ها بر اموری مطلع شود که آن اسباب را بر مردم عادی راهی نیست، در نتیجه باید مرتبه ای از ولایت تکوینی را به اذن خداوند دارا باشد تا بتواند از اسباب طبیعی گذشته و از امور غیرطبیعی اطلاع پیدا کند. این نوع از علم که از اسباب غیرطبیعی به دست می آید در قرآن از آن به «علم الکتاب» تعبیر شده است. همان گونه که در قصه آوردن تخت بلقیس از توسط آصف بن برخیا از یمن به فلسطین به کمتر از یک چشم برهم زدن این علم خاص و ولایت تکوینی را مشاهده می کنیم.

قرآن منشأ این قدرت تکوینی را که در حدّ اعجاز است اطلاع آصف بن برخیا از «علم الکتاب» می داند و می فرماید: «قالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتابِ أَنا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قالَ هذَا مِن فَضْلِ رَبِّی»؛(1) «و کسی که دانشی از کتاب داشت گفت: پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را نزد تو خواهم آورد. و هنگامی که (سلیمان) آن را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: این از فضل پروردگار من است».

آصف بن برخیا وصیّ حضرت سلیمان بود. او خواست که به مردم بفهماند که حجت بعد از او آصف است لذا کاری کرد که از او تصرّف تکوینی که منشأ آن علم الکتاب است صادر شود تا مردم به او اعتماد نموده و او را حجّت بدانند.

ص:32


1- 37. سوره نمل، آیه 40.

نتیجه این که: کسی که قرار است شاهد بر قوم خود باشد باید نزد او «علم الکتاب» باشد تا بتواند از طریق اسباب غیرطبیعی بر ضمایر افراد امت خود آگاهی داشته باشد. خداوند متعال می فرماید: «وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفَی بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتابِ»؛(1) «و کافران برتو اعتراض کنند که تو رسول خدا نیستی، بگو تنها گواه بین من و شما خدا و کسانی که نزدشان علم کتاب است خواهدبود».

از روایات فریقین که در ذیل این آیه و آیات شهادت وارد شده به خوبی روشن می شود که مقصود به شاهد در هر امت امام معصوم است که اوّل آن ها در این امّت امام علی بن ابی طالب علیه السلام و آخر آن ها حضرت مهدی علیه السلام است.

کلینی به سند خود از امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه 45 از سوره نساء نقل می کند که فرمود: «نزلت فی امّة محمّدصلی الله علیه وآله خاصة، فی کلّ قرن منهم امام منّا شاهد علیهم و محمّدصلی الله علیه وآله شاهد علینا»؛ «این آیه تنها در امت محمّدصلی الله علیه وآله نازل شده است؛ و در هر قرنی از آنان امامی است از ما که شاهد بر آنان است، و محمّد نیز شاهد بر ما است».(2)

صدوق در «معانی الاخبار» به سندش از ابی سعید خدری نقل می کند که از رسول خداصلی الله علیه وآله در مورد آیه: «قالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتابِ» سؤال نمودم فرمود: او وصیّ برادرم سلیمان بن داوود است. عرض کردم: ای رسول خدا! مقصود به آیه: «قُلْ کَفَی بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» کیست؟ فرمود: آن برادرم علی بن ابی طالب است.(3)

ص:33


1- 38. سوره رعد، آیه 43.
2- 39. کافی، ج 1، ص 190.
3- 40. المیزان، ج 11، ص 388.

4 - آیه هدایت

4 - آیه هدایت

از جمله آیاتی که از آن ها ضرورت وجود امام معصوم در هر عصر و زمان استفاده می شود آیه هدایت یا به تعبیری آیه انذار است.

خداوند متعال می فرماید: «وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلَآ أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِّن رَّبِّهِ إِنَّما أَنتَ مُنْذِرٌ وَلِکُلِ ّ قَوْمٍ هادٍ» (1)؛ «کسانی که کافر شدند می گویند: چرا آیه (و معجزه ای) از پروردگارش برای او نازل نشده؟ تو فقط بیم دهنده ای و برای هر گروهی هدایت کننده ای است».

از صریح آیه فوق استفاده می شود که به طور عموم برای هر قومی هدایت کننده ای است به حق و حقیقت که در هر زمانی باید وجود داشته باشد. این حقیقت با آیات و روایات معتبر و براهین عقلی سازگاری دارد؛ زیرا مقتضای ربوبیّت الهی این است که خداوند متعال در هر عصر و زمانی برای مردم حجتی قرار دهد تا آنان را به حقّ و غایت و هدف از خلق هدایت و رهنمون سازند.

خداوند می فرماید: «الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّی * وَ الَّذِی قَدَّرَ فَهَدَی (2)؛ «همان خداوندی که آفرید و منظّم کرد و همان که اندازه گیری کرد و هدایت نمود».

این سنت در نوع انسان نیز جاری است؛ به این معنا که خداوند مردم را خلق نمود و هرچیز را در جای خود قرار داد، و تقدیر نمود که آنان را به کمالاتشان راهنمایی کند. و به طور حتم این هدف را از راه اسباب طبیعی که همان وجود هادیان معصوم از هر خطا و اشتباه است دنبال می کند.

ص:34


1- 41. سوره رعد، آیه 7.
2- 42. سوره اعلی، آیات 2 - 3.

«هادی» در اصطلاح قرآن

آیه فوق دلالت دارد بر این که زمین هیچ گاه از هادی به حقّ خالی نمی گردد، خواه نبی باشد یا غیر نبی.

اطلاق آیه در «وَلِکُلِ ّ قَوْمٍ هادٍ» نفی می کند حصر مصداق هادی را در انبیاء، همان گونه که زمخشری در ذیل آیه شریفه در تفسیر «کشّاف» به آن اشاره کرده است؛ زیرا در غیر این صورت لازم می آید در عصر هایی که از نبی خالی است حجت و هادی برای بشر وجود نداشته باشد.

حال مشاهده کنیم که هادی بالاصاله در اصطلاح قرآنی کیست؟ با مراجعه به قرآن پی می بریم که امر هدایت بالاصاله از آنِ خداوند است، آن گاه خداوند به هرکسی که اراده کند با ایجاد قابلیّت در او تفویض می کند «قُلْ هَلْ مِن شُرَکَآئِکُم مَّن یَهْدِی إِلَی الْحَقِ ّ قُلِ اللَّهُ یَهْدِی لِلْحَقِ ّ أَفَمَن یَهْدِی إِلَی الْحَقِ ّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لَّا یَهِدِّی إِلَّآ أَن یُهْدَی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ»؛(1) «بگو: آیا هیچ یک از معبودهای شما به سوی حقّ هدایت می کند؟ بگو: تنها خدا به حق هدایت می کند. آیا کسی که به سوی حق هدایت می کند برای پیروی شایسته تر است یا آن کس که خود هدایت نمی شود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه می شود، چگونه داوری می کنید؟!»

از این آیه به طور صریح استفاده می شود که امر هدایت منحصر به خداوند است؛ زیرا ربوبیّت از آنِ خداوند است. و لذا هر کس که قرار است به این مقام برسد باید از جانب خداوند منصوب باشد،لذا خداوند متعال می فرماید:

ص:35


1- 43. سوره یونس، آیه 35.

«وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا»؛(1) «و ما آنان را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت می کنند».

و آیاتی دیگر نیز بر این مطلب دلالت دارد. و این مؤیّد مطلبی است که در علم کلام به آن اشاره شده است که امامت عهد و منصب الهی است و خدا به هر کس که اراده و مشیّتش تعلّق گرفته بر اساس قابلیّت های ذاتی که به او می دهد افاضه می کند.

مصداق «هادی» در آیه

همان گونه که اشاره شد آیه فوق به طور صریح بر وجود هادی علی الاطلاق در هر زمان برای اتمام حجت بر خلق در روی زمین دلالت دارد. حال ببینیم که مصداق هادی در این آیه کیست؟

همان گونه که اشاره شد نمی توان هادی در آیه را به کتاب آسمانی معنا کرد؛ زیرا قبل از حضرت نوح کتاب تشریعی نبوده است، همان گونه که مصداق هادی را لوح محفوظ گرفتن معنا ندارد؛ زیرا تنها یک لوح محفوظ وجود دارد نه این که برای هر قومی یک لوح وجود داشته باشد. و نیز همان گونه که اشاره شد نمی توان هادی را در نبی خلاصه کرد. و نمی توان مصداق هادی را خداوند قرار داد؛ زیرا گرچه خداوند هادی علی الاطلاق و بالاصاله است، ولی از آنجا که در آیه فوق به صورت نکره آمده و دلالت بر تعدد دارد نمی توان مصداق آن را خداوند قرار داد،خصوصاً با در نظر گرفتن این نکته که هدایت خداوند به طور

ص:36


1- 44. سوره انبیاء، آیه 73.

مستقیم و بدون واسطه نخواهد بود بلکه به توسط هادیانی از جنس خود بشر انجام خواهدگرفت، که آن ها از خداوند به جهت ارتباط خاص با او، تلقی می کنند، و سپس به مردم انتقال می دهند.

نتیجه این که لازم است در هر زمانی زمین خالی از حجت نباشد خواه نبی باشد یا امام. و از آن جهت که این حجّت در عصر ما حاضر نیست ناچار با اعتقاد به وجود او، قایل به غیبت و استتار او می شویم.

بررسی روایات

با مراجعه به روایاتی که مربوط به آیه مورد بحث است پی می بریم که پیامبر اکرم و اهل بیت علیهم السلام او به این مطلب مهم تأکید کرده و آیه را بر ضرورت وجود امام معصوم در هر زمان منطبق ساخته اند. اینک به برخی از روایات که در کتب شیعه و سنی آمده اشاره می کنیم:

1 - احمد بن حنبل به سند صحیح در مسند در ذیل آیه مورد بحث از امام علی علیه السلام نقل می کند که فرمود: «رسول اللَّه منذر و هادی مردی از بنی هاشم است».(1)

2 - طبری در تفسیر خود در ذیل آیه مورد بحث می گوید: «دیگران گفته اند که مصداق آیه علی بن ابی طالب است. آن گاه حدیثی را به سند صحیح از ابن عباس نقل می کند که گفت: هنگامی که آیه: «إِنَّما أَنتَ مُنذِرٌ وَلِکُلِ ّ قَوْمٍ هادٍ» نازل شد پیامبرصلی الله علیه وآله دست خود را بر سینه خود گذاشت و فرمود: «انا المنذر و لکلّ قوم هاد»؛ «من منذرم و برای هر قومی هادی است.» آن گاه اشاره

ص:37


1- 45. مسند احمد، ج 1، ص 126، المعجم الصغیر، ج 1، ص 262.

به شانه علی علیه السلام نمود و فرمود: «وبک یهتدی المهتدون بعدی»؛ «تنها به توسط تو است که هدایت شوندگان بعد از من هدایت می گردند».(1)

3 - حبری نیز به سند صحیح از ابن عباس در ذیل آیه مورد بحث نقل کرده که: «المنذر رسول اللَّه والهادی علیّ»؛ «منذر رسول خدا و هادی علی است».(2)

4 - حاکم نیشابوری نیز به سند صحیح از امام علی علیه السلام در ذیل آیه مورد بحث نقل می کند که فرمود: «رسول اللَّه المنذر و انا الهادی»؛ «رسول خدا منذر و من هادیم».(3)

در تفاسیر شیعه نیز روایات فراوانی از معصومین علیهم السلام وارد شده که مصداق آیه را امام علی علیه السلام و ائمه معصومین از اهل بیت علیهم السلام معرفی کرده اند.

5 - کلینی به سند صحیح از امام باقرعلیه السلام در تفسیر آیه مورد بحث نقل می کند که فرمود: «رسول اللَّه المنذر ولکلّ زمان منّا هادیهدیهم إلی ما جاء نبی اللَّه صلی الله علیه وآله ثمّ الهداة من بعده علیّ ثمّ الأوصیاء واحد بعد واحد»؛ «رسول خداصلی الله علیه وآله منذر و برای هر زمانی امام و هادی است از ما، که مردم را به آنچه پیامبر خدا آورده دعوت می کند. هادیان بعد از او علیّ است، آن گاه اوصیای پیامبر یکی پس از دیگری».(4)

6 - و نیز به سند خود از امام باقرعلیه السلام نقل می کند که در ذیل آیه مورد بحث فرمود: «رسول اللَّه المنذر وعلیّ الهادی. امّا واللَّه ما ذهبت منّا وما زالت فینا

ص:38


1- 46. جامع البیان، ج 12، ص 72.
2- 47. تفسیر حبری، ص 281.
3- 48. مستدرک حاکم، ج 3، ص 129.
4- 49. کافی، ج 1، ص 191.

إلی الساعة»؛(1) «رسول خدا منذر و علی هادی است. آگاه باش! به خدا سوگند که آیه از ما بیرون نخواهد رفت و دائماً در بین ما است تا روز قیامت».

7 - و نیز به سند صحیح از فضیل بن یسار نقل می کند که گفت: از امام صادق علیه السلام در مورد آیه مورد بحث سؤال نمودم حضرت فرمود: «کلّ امام هاد للقرن الّذی هو فیهم»؛(2) «هر امامی هادی برای قرنی است که او در میان مردم آن قرن است».

نتیجه این که: از آیه فوق با روایاتی که در ذیل آن وارد شده به خوبی استفاده می شود که بعد از پیامبراکرم صلی الله علیه وآله تا روز قیامت باید امامانی معصوم باشند که هادی علی الاطلاق به حق و حقیقت اند.

اگر مراد به هادی در این آیه علمای امّت می بود باید می فرمود: «وعلماء امّتی الهادون من بعدی»؛ «علمای امّت من هادیان بعد از من هستند.» خصوصاً با قرینه نکره در «هاد» که دلالت بر وحدت در یک عصر و تعدد در عصرها و پیاپی بودن دارد. و نیز قرینه خطاب به حضرت علی علیه السلام در روایات؛ زیرا پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: ای علی! تنها به توست که هدایت شوندگان، کسانی که قصد هدایت دارند بعد از من هدایت می یابند».(3)

ص:39


1- 50. همان، ص 192.
2- 51. کافی، ج 1، ص 191.
3- 52. جامع البیان طبری، ذیل آیه.

5 - آیه نذیر

خداوند متعال می فرماید: «وَإِن مِّنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِیها نَذِیرٌ» (1)؛ «و هیچ امتی نبوده جز آنکه در میانشان ترساننده و راهنمایی بوده است»

از آیه فوق استفاده می شود که در هر زمانی باید در بین مردم انذار دهنده ای باشد.

امام باقرعلیه السلام فرمود: «ای جماعت شیعه! خداوند تبارک و تعالی می فرماید: «و إن من امّة الّا خلا فیها نذیر»، عرض شد: ای اباجعفر! مگر نذیر این امت محمّدصلی الله علیه وآله نیست؟ حضرت فرمود: آری، راست می گویی، آیا محمّدصلی الله علیه وآله در زمان حیاتش انذارکننده از زمان بعثت برای همه مناطق بود؟ … ».(2)

حضرت - به قرینه صدر روایت - درصدد اثبات لزوم ضرورت وجود امام معصوم و هادی علی الاطلاق در طول زمان تا روز قیامت است.او می فرماید: پیامبرصلی الله علیه وآله امکان نداشت که به تنهایی همه امت خود را هدایت کند، لذا از صحابه در این امر مهم کمک می گرفت،و برای بعد از وفاتش نیز از افرادی معصوم برای هدایت بشر کمک گرفت، کسانی که در خطّ او قرار داشته و از هرگونه خطا و اشتباه در امان بودند. تنها فرقی که بین مبلّغ از جانب رسول خداصلی الله علیه وآله در زمان حیات رسول و بعد از حیات او است در این بود که در قسم اوّل لازم نیست که مبلّغ معصوم باشد؛ زیرا با وجود پیامبر در قید حیات هر زمان که خطا و اشتباهی از آنان سر زند حضرت کنترل کرده یا او را عزل می نماید،

ص:40


1- 53. سوره فاطر، آیه 24.
2- 54. کافی، ج 1، ص 249.

به خلاف نذیر و مبلّغی که بعد از وفات حضرت درصدد تبیین شریعت است؛ زیرا از آنجا که بعد از نصب، امکان عزلش نیست لذا باید از مقام عصمت و کمالات علمی و اخلاقی برخوردار باشند.

در تفسیر علی بن ابراهیم در ذیل آیه فوق می خوانیم: «برای هر زمانی امامی است».(1)

ص:41


1- 55. تفسیر علی بن ابراهیم قمی، ج 2، ص 209.

6 - آیه هدایت

خداوند متعال می فرماید: «وَمِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِ ّ وَبِهِ یَعْدِلُونَ» (1)؛ «و از جمله کسانی که آفریدیم فرقه ای به حق هدایت می یابند و به حق برمی گردند».

فخر رازی در ذیل آیه فوق در تفسیرش از جبائی نقل می کند: «این آیه دلالت دارد بر این که هیچ زمانی خالی نیست از کسی که قیام و عمل به حقّ کرده و مردم را به آن هدایت می کند».(2)

میرزا محمّد مشهدی در تفسیر «کنزالدقائق» می گوید: «وفی الآیة دلالة علی وجود المعصوم فی کلّ قرن؛ إذ لولم یکن فی قرن معصوم لم یصدق انّ فیهم من یهدون بالحق وبه یعدلون؛ إذ فیه تصریح بإنّ الهادین والعادلین بعض الخلق لاکلّهم، وکل بعض لم یکن معصوماً لم یکن هادیاً وعادلاً کلیاً … »؛ «آیه دلالت دارد بر این که در هر قرنی یک نفر امام معصوم وجود دارد؛ چون اگر در قرنی معصوم نباشد صدق نمی کند این که در بین آنان کسی باشد که هدایت به حق کرده و به حق بازگردانند؛ زیرا دلالت دارد بر این که هادین و عادلین بعضی از خلقند نه تمام آن ها، و هر بعضی که معصوم نیست هادی و عادل کلّی نیست … ».(3)

کلینی به سند خود از عبداللَّه بن سنان نقل می کند که از امام صادق علیه السلام درباره قول خداوند عزّوجلّ «وَمِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِ ّ وَبِهِ یَعْدِلُونَ» سؤال کردم. حضرت فرمود: «مقصود به آیه ائمه است».(4)

ص:42


1- 56. سوره اعراف، آیه 181.
2- 57. تفسیر فخر رازی، ج 15، ص 72.
3- 58. تفسیر کنز الدقائق، ج 3، ص 657.
4- 59. اصول کافی، ج 1، ص 414.

7 - آیه صادقین

خداوند متعال می فرماید: «یأَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوااللَّهَ وَکُونُوامَعَ الصّادِقِینَ»؛(1) «ای مؤمنین تقوا پیشه کرده و همراه با صادقین باشید».

آیه مؤمنین را امر می کند که همواره با صادقین باشند و از آنان به طور مطلق پیروی کنند. صادقین کسانی هستند که به حق قائل بوده و به رسول خداصلی الله علیه وآله اقتدا کرده و مجسّد سیره آن حضرت اند.

در مقصود از صادقین در آیه فوق دو احتمال وجود دارد:

1 - مقصود جمیع مؤمنین باشد، این احتمال غیرمعقول است، خصوصاً آن که رسول خداصلی الله علیه وآله اعتراف نمود به این که دروغگویان بر او در زمانش بسیار شده اند، تا چه رسد به زمان بعد از رسول خداصلی الله علیه وآله.

2 - این که مقصود به صادقین برخی از مؤمنین باشند. این معنا صحیح است. حال باید به دنبال شناسایی این بعض باشیم و این که آنان دارای چه خصوصیاتی اند تا با تمییز آن ها از غیر، امتثال امر الهی کرده و آن ها را همراهی کنیم.

سؤالی که قبل از هر چیز مطرح است این که: آیا مفاد آیه مخصوص زمان نزول آن است و یا این که تا استمرار و بقای دین اسلامی باقی است؟

در جواب می گوییم: قول به اختصاص آیه به زمان نزول آن مخالف حکمت خداوند و لطف و رحمت او به بندگان است؛ زیرا خداوندی که پیامبرش

ص:43


1- 60. سوره توبه، آیه 119.

را بعد از مدت ها به سوی مردم فرستاده تا آنان را از ظلمات خارج کند، آیا صحیح است که به حال خود رها کرده تا بار دیگر به ظلمات بازگردند؟

جواب به طور حتم منفی است. نتیجه این که باید در هر زمانی افرادی صادق علی الاطلاق باشند که امر به اطاعت آنان علی الاطلاق شده باشد، تا با اقتدا و هدایت به دستوراتشان به حق و حقیقت و سعادت نائل آییم. پس صادقین در آیه همان حاملین وحی و خلفای رسول و امینان شرع و حامیان دین و ائمه هدایت و چراغ های هدایت هستند، کسانی که خداوند رجس و پلیدی را از آنان دور کرده و از هر عیب و نقصی پاکشان نموده است. و اینان کسانی غیر از اهل بیت معصوم پیامبرصلی الله علیه وآله نیستند، که آخر آن ها مهدی موعود است و ما در این زمان با او همراهی داریم.

فخر رازی از آیه فوق استفاده عصمت کرده و می گوید: «از این آیه استفاده می شود که در هر زمانی باید صادقین وجود داشته باشند، ولی آن را بر امت تطبیق کرده است، و لذا به عصمت امّت قائل شده و هرگز به روایاتی که در ذیل آیه وارد شده توجهی نکرده است.» (1)

با مراجعه به روایات و قراین داخلی و خارجی پی می بریم که مقصود به صادقین در آیه فوق همان اهل بیت عصمت و طهارتند.

1 - قراین داخلی

قراینی که در آیه موجود است و دلالت دارد بر این که مقصود به «صادقین» افراد معصومند، عبارتند از:

ص:44


1- 61. تفسیر فخر رازی، ج 16، ص 220.

الف - کلمه «صادقین» که مقصود به آن کسانی است که غیر از صدق چیز دیگری از آن ها صادر نمی شود، که همان معصومین اند.

ب - کلمه «کونوا» در آیه فوق، که اطلاقش دلالت بر وجوب اطاعت بدون قید دارد و می دانیم که چنین اطاعتی تنها زیبنده معصوم است.

2 - قراین خارجی

مقصود به قراین خارجی روایاتی است که از طریق شیعه و سنی در ذیل آیه فوق وارد شده است و مصداق آن را اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام معرفی کرده اند.

کلینی به سند خود از برید بن معاویه عجلی نقل می کند که از امام باقرعلیه السلام درباره آیه: «اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصّادِقِینَ» سؤال کردم؟ حضرت فرمود: «ایّانا عنی»؛ «ما را قصد کرده است».(1)

و نیز به سند خود از امام رضاعلیه السلام در تفسیر آیه فوق نقل می کند که فرمود: «الصادقون هم الأئمة»؛ «صادقین همان ائمه اند … ».(2)

حاکم حسکانی به سند خود از عبداللَّه بن عمر در تفسیر آیه: «وَکُونُوا مَعَ الصّادِقِینَ» نقل می کند که مقصود به آیه محمّد و اهل بیت اوست.(3)

سبط بن الجوزی حنفی از قول علمای در تفسیر آیه فوق نقل می کند: یعنی با علی و اهل بیتش باشید.(4)

ص:45


1- 62. کافی، ج 1، ص 208.
2- 63. همان.
3- 64. شواهد التنزیل، ج 1، ص 345.
4- 65. تذکرة الخواص، ص 16.

8 - آیه اولی الامر

8 - آیه اولی الامر

خداوند متعال خطاب به مؤمنین می فرماید: «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُواالرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنکُمْ»؛(1) «خدا و رسول و صاحبان امری که از میان خود شماست را اطاعت نمایید».

از آیه فوق نیز به خوبی استفاده می شود که باید در هر زمان و عصری امام معصومی در قید حیات باشد تا او را اطاعت نماییم،اطاعتی که همانند اطاعت از پیامبر بلکه اطاعت از خداوند است.

مقصود به «اولی الامر» در آیه فوق همان صاحبان شأن و حقّ امر و نهی است، کسانی که زمام امور مردم و اختیار آنان به دستشان است، که همان ائمه معصومین اند.

آیه از آنجا که دلالت بر وجوب اطاعت به طور مطلق و بدون هیچ قید و شرطی دارد، مستلزم عصمت اولی الامر است، وگرنه سر از تناقض در می آورد؛ زیرا اطاعت خدا و رسول بدون هیچ قید و شرطی واجب است، حال اگر اولی الامر معصوم نباشند و در برخی از امور به گناه یا اشتباه و یا سهو و نسیان بیفتند و در عین حال اطاعت آن ها به طور مطلق واجب باشد،مستلزم تناقض در جعل حکم به وجوب اطاعت است. و تناقض محال است، در نتیجه باید اولی الامر معصوم باشند، و از آن جهت که صاحب امر حقیقی این امت که شأن امر و نهی به دست اوست به جهت مصالحی از دید مردم غائب است،در نتیجه باید به وجود امامی معتقد باشیم که صاحب ولایت کلیه الهی و امر و نهی باشد هرچند از دیدگاه امت غائب است.

ص:46


1- 66. سوره نساء، آیه 59.

از جمله کسانی که ما را در این معنا راهنمایی نموده فخر رازی مفسّر معروف اهل سنت است. او می گوید: «خداوند متعال در این آیه امر به اطاعت اولی الأمر به طور جزم نموده است، و هر کس که به طور جزم و قطع امر به اطاعت او از جانب خداوند متعال شده باشد باید از جانب خدا مصون باشد؛ زیرا در غیر این صورت، با فرض اقدام بر خطا نیز خداوند او را امر به متابعت نموده است، در نتیجه لازم می آید که خداوند امر به فعل خطا کرده باشد. خطا از آن جهت که خطا است منهی عنه است. و این منجرّ به اجتماع امر و نهی در فعل واحد می شود که محال است. نتیجه این که: اولی الامر در آیه باید معصومین باشد.» (1)

فخر رازی گرچه تا اینجا با ما موافقت نموده ولی در ادامه راه از آنجا که نمی خواهد آیه به نفع شیعه تمام شود به مخالفت یا مذهب شیعه پرداخته و ادّعا کرده که مراد به اولی الامر در آیه اهل حلّ و عقد از بزرگان امّت است، کسانی که به مسایل و احکام آگاهی دارند، لذا اگر بر مسأله ای اجتماع کردند نتیجه ای که از این اجتماع حاصل می شود از هر عیب و نقصی مبرّاست.

او می گوید: از آنجا که ما اطّلاع و شناسایی از وجود معصومی به شخصه آن گونه که شیعه می گویند نداریم، و از طرفی «اولی الامر» به صیغه جمع آمده است، پس مقصود به آن اهل حلّ و عقد است، خصوصاً آن که بعد از کلمه «اولی الامر منکم» آمده است؛ یعنی اولی الامر از میان شماست.

لکن در جواب او می گوییم:

ص:47


1- 67. تفسیر فخر رازی، ج 10، ص 144.

اوّلاً: افراد اهل حلّ و عقد از علمای هرگاه فردفرد از آن ها معصوم نباشند چگونه ممکن است که نتیجه حاصل از آرای غیر معصوم به عصمت منجرّ شود. آری، اجتماع آرا، قول را به واقع نزدیک تر می کند ولی احتمال خطا و اشتباه را از بین نمی برد.

ثانیاً: ائمه ای را که شیعه قائل به عصمت آن ها است کسانی اند که خدا و رسول آن ها را به مردم به صورت شفّاف معرفی کرده اند. خصوصاً شخص پیامبر که در مواضع مختلف به مقام عصمت و مناقب آن ها به طور صریح اشاره کرده است. دسترسی به چنین امامی در عصر حضور برای هر شخصی ممکن بود، و اگر در زمان غیبت از حضور امام محرومیم به جهت سوء اختیار خود ما می باشد.

ثالثاً: آنچه خلاف ظاهر است این که لفظ جمع را در یکی از آحاد آن به کار بریم در حالی که در مورد آیه شریفه، شیعه این چنین ادّعایی نمی کند؛ زیرا اولی الامر نزد آنان همان دوازده معصوم است که در هر زمان یکی پس از دیگری خواهد آمد. در اطلاق لفظ جمع بر موردی لازم نیست که تمام افراد بالفعل در خارج موجود باشند، بلکه همین که به مرور زمان در خارج پدید می آیند اطلاق لفظ جمع در آن مورد صحیح است.

رابعاً: قید «منکم» در آیه به جهت افاده این نکته است که اولی الامر همانند رسول از جنس بشر است نه ملک و جن، همان گونه که در آیات بسیاری اشاره به این نکته در مورد رسول گرامی اسلام شده است. «هُوَ الَّذِی ب

ص:48

َعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِّنْهُمْ»؛(1) «او کسی است که از بین مردم پیامبرانی را که درس نخوانده بودند به سوی مردم فرستاد.»

نزول آیه در شأن اهل بیت علیهم السلام

با مراجعه به کتب اهل سنت پی می بریم که برخی از آنان نیز قایل به نزول آیه: «اولی الامر» در شأن اهل بیت علیهم السلام هستند که از آن جمله را می توان به اسامی این افراد اشاره کرد:

1 - ابن حیّان اندلسی در «البحر المحیط» ج 3، ص 278.

2 - نیشابوری در تفسیر خود در حاشیه جامع البیان طبری، ج 5، ص 208.

3 – محمّد صالح کشفی ترمذی در «المناقب المرتضوی» ص 56.

4 - قندوزی حنفی در «ینابیع المودة»، ص 134 و 137.

5 - حموینی شافعی در «فرائد السمطین»، ج 1، ص 314.

6 - حاکم حسکانی در «شواهد التنزیل» ج 3، ص 1200.

او به سندش از مجاهد در تفسیر آیه «وَأُولِی الْأَمْرِ مِنکُمْ» نقل می کند که این آیه در شأن امیرالمؤمنین علیه السلام نازل شد زمانی که پیامبر او را جانشین خود در مدینه کرد …

و از جمله روایات متواتری که انطباق آیه را بر اهل بیت علیهم السلام تأیید می کند، حدیث معروف «ثقلین» است. پیامبرصلی الله علیه وآله در آن حدیث امت خود را وصیت به لزوم متابعت از کتاب و عترت خود کرده است، همان گونه که خداوند متعال در

ص:49


1- 68. سوره جمعه، آیه 2.

آیه فوق امر به اطاعت از اولی الامر نموده است، پس مقصود به اولی الامر همان عترتی است که در حدیث «ثقلین» امر به متابعت از آنان شده است.

و نیز از جمله ادله ای که تأیید این معنا را دارد که مقصود از «اولی الامر» اهل بیت عصمت و طهارت است، احادیث دوازده خلیفه می باشد. مطابق روایات شیعه و سنّی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله حضرت فرمود: «امامان بعد از من دوازده نفرند». و می دانیم که از خصوصیّات امام، وجوب اطاعت است.

و نیز از جمله مؤیّدات این معنا، روایاتی است که در ذیل آیه «إِنَّما أَنتَ مُنذِرٌ وَلِکُلِ ّ قَوْمٍ هادٍ»؛(1) آمده است که قبلاً به آن اشاره کردیم.

ص:50


1- 69. سوره رعد، آیه 7.

وجود امام مهدی علیه السلام از منظر احادیث

اشاره

ص:51

مقدمه

ولادت و وجود حضرت مهدی علیه السلام را می توان از راه احادیث نیز اثبات نمود. احادیثی که در این مورد وارد شده بر دو قسم است:

1) احادیثی که فریقین شیعه و سنّی آن ها را نقل کرده اند و دلالت بر وجود امام معصوم در هر زمان دارد، که منطبق بر حضرت مهدی علیه السلام است.

2) احادیثی که در مصادر حدیثی شیعه آمده و دلالت بر ولادت و وجود حضرت مهدی علیه السلام در خارج دارد. اینک به بحث و بررسی روایات در این دو بخش می پردازیم.

ص:52

وجود امام مهدی علیه السلام از منظر احادیث فریقین

وجود امام مهدی علیه السلام از منظر احادیث فریقین

ص:53

وجود حضرت مهدی علیه السلام به عنوان منجی عالم بشریت از ظلم و فساد و گسترش دهنده عدل توحیدی در سطح جهان، از جمله مسائلی است که شیعه امامیه و برخی از علماء اهل سنت معتقد به آن هستند، گرچه برخی دیگر از علمای اهل سنت آن را انکار کرده اند. این موضوع را می توان از راه های مختلف به اثبات رسانید.

یکی از این راه ها بررسی روایاتی است که مورد توجه و موافقت فریقین - شیعه و سنّی - است. اینک این گونه روایات را مورد بررسی قرار می دهیم و کیفیت دلالت آن ها را بر وجود حضرت مهدی علیه السلام بیان می داریم.

1- حدیث ثقلین

1- حدیث ثقلین

از جمله احادیثی که دلالت بر وجود امام معصوم در هر زمان تا روز قیامت دارد که در امام مهدی علیه السلام خلاصه می شود حدیث ثقلین است. حدیثی که در اصحّ کتب حدیثی اهل سنت امثال: صحیح مسلم، صحیح ترمذی، مسند احمد، و دیگر کتب وارد شده است و بیش از {260} نقل از علمای اهل سنت آن را در کتب خود نقل کرده اند. و عده ای نیز تصریح به صحت آن نموده اند.

ترمذی به سند خود از زید بن ارقم نقل کرده که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «انّی

ص:54

تارک فیکم ما ان تمسکتم به لن تضلّوا بعدی، احدهما اعظم من الآخر، کتاب اللَّه حبل ممدود من السماء إلی الأرض وعترتی اهل بیتی، ولن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض … » (1) «همانا من در میان شما دو چیز قرار می دهم که با تمسک به آن ها هرگز گمراه نخواهید شد یکی از آن دو از دیگری عظیم تر است، کتاب خدا، ریسمانی کشیده شده از آسمان به طرف زمین، و عترتم اهل بیتم، و هرگز این دو از هم جدا نمی شوند تا بر من در کنار حوض وارد شوند … ».

از این حدیث شریف نکاتی چند استفاده می شود:

الف - عصمت عترت

از جمله اموری که به طور وضوح از حدیث «ثقلین» استفاده می شود عصمت اهل بیت علیهم السلام و در نتیجه حجیّت سنت آنان است. این نکته از مواضعی در این حدیث استفاده می شود:

موضع اوّل - اقتران اهل بیت علیهم السلام در این حدیث به کتاب خدا؛ کتابی که به نصّ خود هرگز در او باطل راه ندارد. و پر واضح است که صدور هر گناه یا اشتباهی از آنان سبب افتراق و جدایی از قرآن خواهد بود، گرچه عنوان معصیت بر آن صادق نباشد، همانند مخالفت هایی که از روی سهو یا غفلت یا نسیان انجام گیرد، در حالی که مطابق این حدیث، هرگز این دو از هم جدا نمی شوند.

موضع دوم - در غالب این روایات چنین آمده است: «ما ان اخذتم بهما لن تضلّوا» هرگاه به این دو تمسک کنید هرگز گمراه نمی شوید. در این حدیث لفظ

ص:55


1- 70. سنن ترمذی، ج 5، ص 329، ح 3876.

«لن» تأیید به کار رفته است، و این با عصمت اهل بیت علیهم السلام سازگاری دارد؛ زیرا به طور مطلق تمسک به آن دو را مایه عدم ضلالت تا ابد دانسته است. پس باید خودشان هیچ گونه ضلالت ولو از روی سهو و اشتباه و خطا نداشته باشند تا این حکم صادق آید؛ زیرا مخالفت با واقع نوعی ضلالت و گمراهی است و هرکه معصوم نباشد این احتمال در حقّ او صادق است.

ب - جامعیّت کتاب و عترت

تعبیر به «ما ان تمسکتم بهما لن تضلّوا» که به صورت مطلق آمده و به مورد خاصّی تقیید نخورده است دلالت بر جامعیّت و کمال علی الاطلاق کتاب و عترت دارد.

ج - هدایت مطلق در عمل به کتاب و عترت

تعبیر به «لن تضلّوا» با «ابداً» تأکید شده و دلالت بر نفی ضلالت به طور مطلق دارد و معنایش آن است که هیچ نوع ضلالت با تمسک به کتاب و عترت بر شما عارض نخواهدشد. و در مقابل ضلالت، هدایت است که با اقتدا به این دو، انسان به انواع هدایت نائل خواهدشد چه هدایت به نحو ارائه راه هدایت، و چه هدایت به نحو رساندن به مقصد با دستگیری از انسان.

د - ضرورت تمسک به کتاب و عترت

تعبیر به «ماان تمسکتم بهما» و جمله «فانظرونی کیف تخلّفونی فیهما» که در برخی از روایات آمده، دلالت بر ضرورت تمسک به هر دو را دارد، نه این که یکی را اخذ کرده و دیگری را رها سازیم؛ زیرا مطابق این حدیث آنچه مانع از ضلالت است هردو است نه اخذ به یکی و ترک دیگری. قرآن به

ص:56

تنهایی هدایت گر نیست بلکه احتیاج به مفسّر و مبیّن دارد که همان عترت است. این نکته ای است که علامه مناوی(1) و تفتازانی(2) و شیخ محمّد امین(3) و ابن الملک(4) و دیگران به آن اشاره کرده اند.

ه - اعلمیّت اهل بیت علیهم السلام

این که اهل بیت علیهم السلام در این حدیث معادل قرآن کریم قرار گرفته است نه دیگران دلیل بر اعلمیّت اهل بیت علیهم السلام است. خصوصاً آن که در برخی از این روایات چنین آمده است: «لاتعلّموهم فإنّهم اعلم منکم» آنان را چیز یاد ندهید؛ زیرا از شما برترند.

این نکته ای است که تفتازانی(5) و ابن حجر(6) به آن اشاره کرده اند.

و - ضرورت بقاء عترت معصوم تا روز قیامت

حدیث «ثقلین» دلالت بر بقاء عترت معصوم رسول خداصلی الله علیه وآله و بودن در قید حیات تا روز قیامت دارد، به این معنا که هیچگاه زمین از وجود یکی از آن ها خالی نیست، عترتی که اقوالش همانند قرآن کریم حجّت است. این نکته را می توان از چند طریق اثبات نمود:

طریق اوّل - در عموم روایات «ثقلین» تعبیر «تارک»، «مخلف»، یا «خلّفت» آمده است که دلالت دارد بر این که پیامبرصلی الله علیه وآله در میان امتش چیزهایی را معیّن کرده و قرار داده که تا روز قیامت مرجع حلّ اختلافات

ص:57


1- 71. فیض القدیر، ج 2، ص 174.
2- 72. شرح مقاصد، ج 2، ص 221.
3- 73. دراسات اللبیب، ص 232.
4- 74. المرقاة فی شرح المشکاة، ج 5، ص 600.
5- 75. شرح مقاصد، ج 2، ص 222.
6- 76. صواعق المحرقه، ص 149.

و خلیفه بر مردم باشند، و آن قرآن و عترت معصوم است؛ زیرا همیشه در بین مردم اختلاف در مسایل دینی وجود دارد، لذا مرجع و خلیفه بعد از رسول خداصلی الله علیه وآله ضروری است.

در نتیجه: این احتیاج به زمانی خاص ندارد، و باید در هر زمان امام معصوم زنده وجود داشته باشد.

طریق دوم - در بیشتر احادیث «ثقلین» این تعبیر آمده است: «ما ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا» هرگاه به این دو تمسک کنید هرگز گمراه نخواهید شد.

از این تعبیر و نظایر آن به دست می آید که اگر مردم به کتاب و عترت تمسک داشته باشند تا روز قیامت گمراه نخواهند شد. و این تعبیر هنگامی صحیح است که از عترت معصوم رسول خداصلی الله علیه وآله تا روز قیامت یک نفر در قید حیات باشد. خصوصاً با در نظر گرفتن این نکته که در هر زمان بر سر مسایل علمی و دینی اختلاف است و لذا مرجع دینی و خلیفه حقیقی رسول خداصلی الله علیه وآله لازم است.

طریق سوم - مطابق بخشی از روایات ثقلین پیامبرصلی الله علیه و آله درباره کتاب و عترتش فرمود: «لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض» این دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد تا در کنار حوض کوثر بر پیامبرصلی الله علیه وآله وارد شوند و معلوم است که اگر در یک زمان از عترت معصوم رسول خداصلی الله علیه وآله خالی باشد، عترتی که معادل کتاب خدا قرآن است لازم می آید که این دو از یکدیگر جدا شده باشند، و این با تعبیری که در حدیث آمده سازگاری ندارد. به همین جهت است که بسیاری از اهل سنت به همین نتیجه رسیده و تصریح به آن کرده اند.

ص:58

ابن حجر هیتمی مکّی می گوید: «در احادیثی که تحریص بر تمسک به اهل بیت علیهم السلام شده اشاره به عدم انقطاع فردی اهلیت دار از آنان است که تا روز قیامت مسلمانان به آن تمسک کنند، همان گونه که کتاب عزیز (قرآن) نیز چنین است … ».(1)

حافظ سمهودی می نویسد: «..از این حدیث فهمیده می شود که در هر زمان تا روز قیامت از اهل بیت و عترت طاهر پیامبرعلیهم السلام کسی باید موجود باشد که اهلیّت و صلاحیّت برای تمسّک به او است، تا این که این حدیث که در آن امر به تمسک به عترت شده معنا پیدا کند، همان گونه که کتاب عزیز (قرآن) اینچنین است، و به همین جهت است که اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله امان برای اهل زمین هستند و هرگاه آنان از روی زمین بروند اهل زمین نیز نابود خواهندشد.» (2)

عبدالرؤف مناوی از شریف نقل می کند که می گوید:

«از حدیث ثقلین استفاده می شود که در هر زمان تا روز قیامت فردی که دارای اهلیّت تمسک به او است باید موجود باشد تا این حدیث که تشویق به تمسک به عترت کرده معنا پیدا کند، همان گونه که کتاب عزیز این چنین است. و به همین جهت است که اهل بیت علیهم السلام امان برای اهل زمین اند … ».(3)

مصداق حدیث، در عصر حاضر

حدیث «ثقلین» همان گونه که از عبارات اهل سنت استفاده شد، به

ص:59


1- 77. صواعق المحرقه، ص 149.
2- 78. جواهر العقدین، ذیل حدیث ثقلین.
3- 79. فیض القدیر، ج 3، ص 30، ح 2632.

صراحت دلالت بر وجود فردی اهلیّت دار برای تمسّک به او در جنب قرآن کریم تا روز قیامت دارد، کسی که از مقام عصمت برخوردار بوده و از همه افراد امت برتر است. حال می خواهیم بدانیم که این شخص در عصر حاضر کیست؟

پر واضح است که این شخص کسی غیر از حضرت مهدی علیه السلام فرزند امام حسن عسکری علیه السلام نیست؛ زیرا در این زمان امامی که براو چنین ادّعایی شود و صفات موجود در حدیث «ثقلین» بر او منطبق گردد غیر از حضرت مهدی علیه السلام کس دیگری وجود ندارد. لذا باید هم قائل به وجود او باشیم و هم غیبتش؛ زیرا به جهاتی که در جای خود به آن ها اشاره شده است مصلحت در حضور او نیست.

ص:60

2 - حدیث «معرفت امام»

پیامبراکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «من مات و لیس له امام مات میتة جاهلیة»؛(1) «هر کس بمیرد در حالی که برای او امامی نیست به مرگ جاهلیّت از دنیا رفته است».

و نیز از رسول خداصلی الله علیه وآله نقل شده که فرمود: «من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة»؛(2) «هر کس بمیرد در حالی که امام زمان خود را نشناخته به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است».

با تأمّلی در این احادیث پی می بریم که مقصود از امامی که معرفتش واجب و بیعتش بر گردن انسان لازم است همان امام معصومی است که هیچ زمانی تا روز قیامت از وجود او خالی نیست. این مطلب را از قراینی می توان استفاده کرد:

الف - حکم شدیدی که در این روایات بر عدم معرفت امام زمان علیه السلام متفرّع گردیده است که همان مرگ جاهلیت باشد.

ب - مقصود از «امام زمان» که در این روایات به آن اشاره شده همان «اولی الامر» است که در جای خود عصمت آن ها را از آیه «اولی الامر» استفاده کردیم.

ج - پیامبراکرم صلی الله علیه وآله امامان بعد از خود را دوازده نفر معرفی کرده است. و این مطلبی است که در تمام کتاب های حدیثی شیعه و سنّی به آن اشاره شده است.

ص:61


1- 80. صحیح ابن حبّان، ح 44؛ المعجم الکبیر، ج 10، ص 350.
2- 81. شرح مقاصد، ج 3، ص 375، المغنی، قاضی عبدالجبار، ج 1، ص 116.

در نتیجه نمی توان ادّعا کرد که معرفت هر امامی هر چند غیر معصوم انسان را از مرگ جاهلیت نجات می دهد.

از این حدیث به خوبی استفاده می شود که در هر زمانی باید امامی معصوم وجود داشته باشد تا در ابتدا او را شناخته و سپس با او بیعت قلبی کنیم و تحت سلطه او قرار گیریم و او را به طور مطلق اطاعت نماییم، تا به مرگ جاهلی از دنیا نرفته باشیم. امامی که خروج از سلطه و طاعتش خروج از اسلام باشد … این امام در عصر و زمان ما کسی جز حضرت مهدی علیه السلام نیست؛ زیرا او آخرین امام معصوم از دوازده امام معصومی است که رسول خداصلی الله علیه وآله از آمدن آنان تا روز قیامت برای رهبری جامعه اسلامی خبر داده است، کسانی که قوام دین اسلام به آنان وابسته بوده و بقای و عزّت آن نیز به وجودشان گره خورده است.

ص:62

3 - حدیث «دوازده خلیفه»

مسلم به سندش از جابر بن سمره نقل کرده که گفت: با پدرم بر پیامبرصلی الله علیه وآله وارد شدیم، شنیدیم که می فرمود: «إنّ هذا الامر لاینقضی حتی یمضی فیهم اثنا عشر خلیفة. قال: ثمّ تکلم بکلام خفی علیّ قال: قلت لأبی ما قال؟ قال: کلّهم من قریش»؛ «این امر مقتضی نمی شود تا این که دوازده خلیفه در میان آن ها بگذرد. آن گاه تکلّم به کلامی کرد که بر من مخفی شد. از پدرم سؤال کردم: که رسول خداصلی الله علیه وآله چه فرمود؟ پدرم گفت: فرمود: همه آن ها از قریش اند».(1)

و نیز به سندش از جابر روایت کرده که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «لا یزال أمرالنّاس ماضیاً ماولیهم اثنا عشر رجلاً … »؛(2) «دائماً امر مردم گذرا است تا آن که دوازده مرد متولّی آنان گردد … ».

بخاری نیز به سندش از جابر نقل کرده که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «یکون اثنا عشر امیراً … »؛(3) «دوازده امیر خواهدبود … ».

از آنجا که این حدیث و حدیث غدیر و ثقلین در حجةالوداع از پیامبرصلی الله علیه وآله صادر شده است لذا می توانند همدیگر را تفسیر کنند، به این نحو که بگوییم: این دوازده خلیفه و امام از عترت و اهل بیت معصوم پیامبرصلی الله علیه وآله هستند، که در رأس آن ها علی بن ابیطالب علیه السلام قرار دارد. و نیز می توان با نظر به آیه «اولی الامر» که عصمت آن ها استفاده می شود به دست آورد که مقصود به اولی

ص:63


1- 82. صحیح مسلم، ج 6، ص 3، شرح صحیح مسلم، ج 12، ص 201.
2- 83. همان.
3- 84. صحیح بخاری، ج 8، ص 127، کتاب الاحکام، باب الاستخلاف، حدیث 7223.

الامر همان دوازده خلیفه و امام هستند که پیامبرصلی الله علیه وآله به آمدن شان اشاره کرده است.

از آنجا که پیامبرصلی الله علیه وآله برای این دوازده امام و خلیفه صفاتی از جمله: عزت دین به واسطه وجود آن ها و وابسته بودن دین به آن ها و … ذکر کرده است، پی می بریم که مقصود به این دوازده نفر - خصوصاً با در نظر گرفتن حدیث ثقلین و آیه اولی الأمر - دوازده امام معصوم هستند. و نیز از آنجا که در برخی روایات کلمه «بعدی» به کار رفته دلالت دارد بر این که این افراد به طور متصل از زمان وفات پیامبرصلی الله علیه وآله تا نزدیک شدن برپایی قیامت به طور متصل در خارج وجود دارند و این تنها با نظر شیعه امامیه سازگاری دارد که معتقد به دوازده امام معصوم از بعد وفات پیامبرصلی الله علیه وآله بوده و امام زمان خود را حضرت مهدی علیه السلام می دانند. دوازده امامی که همگی از قریش و بنی هاشم و از عترت خاص پیامبرصلی الله علیه وآله و جملگی از عصمت برخوردارند. نتیجه این که امام زمان علیه السلام باید در قید حیات باشد تا زمانی که ظهور کرده و زمین را پر از عدل و داد کند.

ص:64

4 - حدیث «امان»

حاکم نیشابوری به سندش از ابن عباس نقل کرده که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «النجوم امان لأهل الارض من الغرق و اهل بیتی امان لأمتی من الاختلاف، فاذا خالفتها قبیلة من العرب اختلفوا فصاروا حزب ابلیس»؛(1) «ستارگان وسیله ایمنی برای امت من از اختلافند. پس هرگاه قبیله ای از عرب با آن ها مخالفت کردند بین خودشان اختلاف افتاده و جزء حزب شیطان خواهند شد».

هیتمی به سندش از پیامبرصلی الله علیه وآله نقل کرده که فرمود: «النجوم جعلت اماناً لأهل السماء و اهل بیتی امان امتی»؛(2) «ستارگان وسیله ایمنی برای اهل آسمان و اهل بیت من وسیله ایمنی برای امت من می باشند».

مقصود از اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله در این حدیث همان دوازده امام معصوم از عترت پیامبرند که از قراینی این مطلب استفاده می شود:

1 - در این حدیث حکم به ایمنی از ضلالت و اختلاف در سایه تمسک به اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله شده است، و این حکم با عصمت اهل بیت علیهم السلام سازگاری دارد.

2 - پیامبرصلی الله علیه وآله هنگامی که برای مباهله با نصارا به صحرا رفت به خداوند متعال عرض کرد: «اللّهمّ هؤلاء اهلی»؛ «بار خدایا اینان اهل بیت علیهم السلام من هستند» حضرت عنوان اهل بیت علیهم السلام را بر افراد معصوم از عترتش یعنی حضرت علی، زهرا، حسن و حسین علیهم السلام منطبق کرد.

ص:65


1- 85. مستدرک حاکم، ج 3، ص 149.
2- 86. مجمع الزوائد، ج 9، ص 174، المعجم الکبیر، ج 7، ص 22.

ابن حجر هیتمی از برخی نقل می کند که می گوید: «مقصود به اهل بیت در این حدیث علمای آنان است، کسانی که هرگاه از روی زمین بروند بر اهل آن آنچه از آیات وعده داده شده خواهد رسید؛ زیرا آنان هستند که همانند ستارگان منشأ هدایت می باشند … ».

او در ادامه کلامش می گوید: «از جمله آیات وارده در شأن اهل بیت علیهم السلام آیه «وَما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِیهِمْ» (1) است خداوند وعده داده که تا پیامبر در میان آنان است آن ها را عذاب نکند. آن گاه می گوید: حدیث امان اشاره به همین معنا دارد، به این معنا که اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله همانند رسول خداصلی الله علیه وآله امان برای اهل زمین هستند … ».(2)

همین مضمون را نیز علامه مناوی در شرح «جامع الصغیر» آورده است.(3)

گرچه در برخی از روایات به ایمنی از اختلاف اشاره شده است، ولی از آنجا که اختلاف سبب ضلالت و منشأ عذاب الهی است لذا می توان گفت که وجود اهل بیت علیهم السلام امان برای اهل زمین از عذابند.

در نتیجه باید در هر زمان یک نفر از اهل بیت پیامبر در روی زمین وجود داشته باشد تا به توسط او خداوند عذاب را از مردم دفع نماید، و در این زمان غیر از حضرت مهدی علیه السلام فرزند امام حسن عسکری علیه السلام کسی دیگر نیست.

احمد بن حنبل می گوید: «همانا خداوند زمین را به خاطر پیامبرصلی الله علیه وآله خلق کرد، و دوام آن را به دوام اهل بیت علیهم السلام و عترتش قرار داد».(4)

ص:66


1- 87. انفال / 33.
2- 88. صواعق المحرقة، ص 150، باب 11.
3- 89. فیض القدیر، ج 6، ص 75، ح 8420.
4- 90. ینابیع المودة، ج 1، ص 72، ح 2.

5 - حدیث «سفینه»

حاکم نیشابوری به سند خود از حنش کنانی نقل کرده که گفت: از ابوذر در حالی که دست های خود را به درب کعبه گرفته بود شنیدم که می فرمود: «ایّها الناس! من عرفنی فأنا من عرفتم، و من أنکرنی فأنا ابوذر، سمعت رسول اللَّه صلی الله علیه وآله یقول: مثل اهل بیتی مثل سفینة نوح، من رکبها نجی، و من تخلّف عنها غرق»؛(1) «ای مردم! هر کس مرا می شناسد پس من همان کسی هستم که مرا می شناسید، و هر کس که مرا نمی شناسد پس من ابوذر هستم. از رسول خداصلی الله علیه وآله شنیدم که می فرمود: مَثَل اهل بیتم در بین شما همانند کشتی نوح در میان قوم نوح است، هر کس سوار بر آن شود نجات یافته و هر کس از آن تخلّف کند غرق شود».

دیگران نیز این روایت را در کتاب های حدیثی خود آورده اند.

این که در این روایت، اهل بیت علیهم السلام به کشتی نوح تشبیه شده است به جهت آن است که در مورد کشتی نوح هر کس سوار بر آن شد از غرق شدن و هلاکت نجات پیدا کرد و هر کس بر آن سوار نشد غرق گشته و به هلاکت دنیا و آخرت رسید.

همین طور در مورد اهل بیت علیهم السلام، هر کس به آن ها اقتدا کرده و از آنان متابعت نموده نجات یافته و از عذاب جهنم رهایی پیدا کرده است. و هر کس که از آن ها دوری جست و از آن ها متابعت نکرد در دریای متلاطم اهواها و گمراهی ها غرق شده و به قعر جهنم سقوط خواهد کرد. و این همان معنایی

ص:67


1- 91. مستدرک حاکم، ج 2، ص 343.

است که در حدیث «ثقلین» به آن اشاره شده است. و از آنجا که چنین حکمی بر اقتداء به اهل بیت علیهم السلام مترتّب شده کشف می کنیم که مقصود از آنان تنها افراد معصوم از اهل بیت است.

این معنایی است که علامه مناوی در «شرح جامع الصغیر» سیوطی(1)، و سمهودی(2)، و ابن حجر هیتمی(3) به آن اشاره کرده اند.

در این حدیث به نکاتی چند اشاره شده است، از قبیل:

1 - و جوب متابعت اهل بیت علیهم السلام به نحو اطلاق.

2 - متابعت از اهل بیت علیهم السلام موجب نجات و خلاصی از عذاب است.

3 - افضلیّت اهل بیت علیهم السلام بر سایر مسلمین حتی صحابه؛ زیرا تنها آنان هستند که می توانند موجب نجات امّت از ضلالت باشند.

4 – هر کس که از آنان پیروی نکند گمراه است.

5 - ضرورت وجود امام معصوم از اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وآله در هر عصر و زمان؛ زیرا این دنیا به مانند دریای پر تلاطم است که هواهای نفسانی و عقاید منحرف کننده در آن موج می زند، لذا ضرورت دارد که در هر زمان امام معصومی باشد تا هر کس را که درصدد غرق شدن در گرداب گمراهی است و به دنبال هادی و هدایت می گردد دست او را گرفته و وارد کشتی نجات و هدایت خود کند و او را از آن وادی نجات بخشد. و این تنها به هدایت های تشریعی نیست؛ بلکه احتیاج به هدایت ها و دستگیری های باطنی و تکوینی نیز دارد.

ص:68


1- 92. فیض القدیر، ج 2، ص 519.
2- 93. جواهر العقدین، ص 190.
3- 94. صواعق المحرقة، باب 11، ص 91.

6 - حدیث «عدم خلوّ زمان از امام قرشی»

بخاری و مسلم و احمد و دیگران به سندهای خود از رسول خداصلی الله علیه وآله نقل کرده اند که فرمود: «لایزال هذا الامر فی قریش مابقی من الناس اثنان»؛(1) «دائماً این امر (رهبری اسلام) در بین قریش است تا مادامی که از مردم دو نفر باقی مانده باشد».

این حدیث به طور صراحت بر بقاء امر حکومت اسلامی تا مادامی که بشری روی زمین است، دلالت دارد. یعنی زمین هیچگاه تا روز قیامت خالی از وجود امام و رهبری از قریش نخواهدبود.

حال ببینیم که مقصود از «الامر» در این روایت چیست؟ آیا همان حکومت ها و امارت هایی است که تاکنون در خارج تحقّق پیدا کرده است؟

به طور حتم چنین نیست؛ زیرا گرچه تا زمانی دولت ها از قبیله قریش بودند ولی در مدتی نه چندان دور به دیگران از غیر قریش واگذار شده است. لذا نمی توان کلمه «الأمر» در این روایت را به غیر از حکومت الهی معنا کرد که از جانب خداوند، به توسط رسول خداصلی الله علیه وآله برای امامان معصوم و از ذریّه پیامبرصلی الله علیه وآله معیّن شده است.

نتیجه این که: مفاد این حدیث، مفاد آیه «اولی الامر» و احادیث دوازده خلیفه است، که دلالت بر ضرورت وجود صاحب امر حیّ و حاضر در هر زمانی دارد، افرادی که از قبیله قریش بوده و قوام اسلام به آن ها وابسته است. این شخص با این عنوان و صفات بر غیر از حضرت مهدی علیه السلام قابل انطباق نیست.

ص:69


1- 95. صحیح بخاری، ج 4، ص 155، صحیح مسلم، ج 6، ص 3، ص مسند احمد، ج 2، ص 29.

به همین جهت است که ابن حجر در شرح صحیح بخاری می نویسد: «این که عیسی علیه السلام پشت سر مردی از این امّت در آخرالزمان نماز می گذارد، دلالت بر قول صحیحی دارد که می گوید: هرگز زمین خالی از حجّتی که قائم برای خداست، نیست» (1)

ص:70


1- 96. فتح الباری، ج 6، ص 358.

وجود امام مهدی علیه السلام از دیدگاه احادیث شیعه

وجود امام مهدی علیه السلام از دیدگاه احادیث شیعه

ص:71

وجود حضرت مهدی علیه السلام همانند ولادت آن حضرت را از راه های مختلف می توان به اثبات رسانید که یکی از آن ها، راه تواتر در احادیث شیعه است. این راه را با ذکر مقدماتی به اثبات می رسانیم:

مقدّمه اول

در منطق ارسطویی خبر متواتر به خبر جماعت کثیر با کیفیتی تفسیر شده که محال است بر کذب و دروغ توافق کرده باشند. از این تعریف استفاده می شود که خبر متواتر دو رکن دارد:

1 - اخبار جماعت بسیار.

2 - جماعت به حدّی باشد که اجتماعشان بر کذب محال باشد.

در مورد احادیثی که دلالت بر وجود امام مهدی علیه السلام دارد، رکن اوّل به حس و وجدان ثابت است؛ زیرا به گوش خود شنیده و به چشم خود اخبار بسیاری که دلالت بر وجود حضرت مهدی علیه السلام دارد دیده ایم.

در مورد رکن دوم نیز ادّعای بداهت بر آن شده است، و لذا در منطق ارسطویی خبر متواتر، یکی از قضایای شش گانه بدیهی شمرده شده است.

شهید صدررحمه الله معتقد است که سبب پدید آمدن یقین در قضیه متواتر و تجربی، حساب احتمالات است، نه آنچه منطق ارسطویی می گوید، که قضیه متواتر از بدیهیات اولیه همانند «کل اعظم از جزء» است. در مورد یک خبر

ص:72

اولین شخصی که شناخته شده نیست از آن خبر می دهد درصدی از احتمال مطابقت با واقع در آن است و همینطور نفر دوم و سوم و … تا به حدی خبرها می رسد که احتمال مطابقت با واقع به حدی قوی می شود که احتمال مخالفت با واقع، ضعیف یا معدوم می گردد و لذا انسان در مفاد آن خبر به یقین می رسد.

مقدّمه دوم

در مورد خبر متواتر لازم نیست که هر یک از خبر دهندگان ثقه و عادل باشند بلکه همین که کذب و تعمّد آن ها بر دروغ ثابت نشود کافی در حصول علم و یقین به خبر از راه تواتر است.

مقدّمه سوم

تواتر بر سه قسم است:

1 - تواتر لفظی: که محور مشترک در تمام خبرها لفظ خاصی است. همانند حدیث: «من فسّر القرآن برأیه فلیتبوّء مقعده من النار».

2 - تواتر معنوی: که محور مشترک تمام خبرها قضیه ای معنوی و محدود است، همانند حدیث کساء.

3 - تواتر اجمالی: که محور مشترک در تمام خبرها لازمه التزامی قضیه است، همانند خبر از شجاعت امیرالمؤمنین علیه السلام، که گرچه قضایا مختلف است ولی همگی در یک لازمه مشترک هستند و آن شجاعت امام امیرالمؤمنین علیه السلام است. در مورد موضوع وجود و ولادت امام مهدی علیه السلام نیز می توانیم از این طریق به یقین برسیم. و لذا جای این نیست که روایات این موضوع مورد بررسی سندی قرار گیرد؛ زیرا با مراجعه به ابواب مختلف مناسب با موضوع می توان یقین به ولادت و وجود امام مهدی علیه السلام از راه حساب تراکم احتمالات پیدا کرد، به جهت این که همگی در یک خبر اشتراک نظر دارند که همان ولادت و وجود امام مهدی علیه السلام است.

ص:73

ابواب حدیثی که دلالت بر وجود حضرت مهدی علیه السلام دارد

ابواب حدیثی که دلالت بر وجود حضرت مهدی علیه السلام دارد

در مصادر حدیثی شیعه ابوابی به چشم می خورد که در ذیل آن ها روایاتی است که هر کدام دلالت صریح یا ضمنی یا التزامی بر ولادت و وجود حضرت مهدی علیه السلام دارد. روایاتی که تعداد بسیاری از آن ها صحیح السند است. اینک هر یک از این ابواب را ذکر کرده و از باب نمونه به نقل روایتی اکتفا می کنیم:

1 - حجت خدا بر خلق بدون امام تمام نمی شود

این احادیث دلالت صریح بر وجود امام در هر زمان دارد.

ص:74

کلینی به سندش از حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام نقل کرده که فرمود: «إنّ الحجة لاتقوم للَّه علی خلقه الّا بإمام حتی یعرف»؛(1) «حجت خدا بر خلق بدون امامی که شناخته شود تمام نمی شود».

2 - امامان ارکان زمین اند

این احادیث نیز دلالت بر وجود امام زمان دارد؛ زیرا زمین بدون رکن پایدار نمی ماند.

کلینی به سند خود از امام صادق علیه السلام نقل کرده که درباره امامان فرمود: « … جعلهم اللَّه ارکان الأرض ان تمید بهم والحجة البالغة علی من فوق الأرض ومن تحت الثری … »؛(2) « … خداوند آنان - اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام - را ارکان زمین قرار داد تا به توسط آن ها زمین مضطرب نگردد. و نیز آن ها را حجت آشکار بر افراد روی زمین و زیر خاک قرار داد … ».

3 - در هر زمانی هدایت گری است

این احادیث دلالت صریح بر وجود امام زمان علیه السلام دارد.

کلینی به سند خود از امام باقرعلیه السلام نقل کرده که درباره آیه: «إِنَّما أَنتَ مُنذِرٌ وَلِکُلِ ّ قَوْمٍ هادٍ» (3) فرمود: «رسول اللَّه صلی الله علیه وآله المنذر و لکلّ زمان منّا هاد یهدیهم الی ما جاء به نبی اللَّه صلی الله علیه وآله، ثمّ الهداة من بعده علیّ ثمّ الأوصیاء واحد بعد واحد»؛(4) «رسول خداصلی الله علیه وآله بیم دهنده است، و در هر زمانی از ما فردی هدایت گر است که مردم را بر آنچه پیامبر خداصلی الله علیه وآله آورده هدایت می کند. سپس هدایت گران بعد از او علی است، آن گاه اوصیای بعد از او یکی پس از دیگری».

4 - امام منشأ حیات جامعه است

این احادیث دلالت بر وجود امام زمان علیه السلام دارد؛ زیرا اگر جامعه زنده است به زندگی امام زمان است.

کلینی به سند خود از امام صادق علیه السلام درباره امامان معصوم نقل کرده که فرمود: « … جعلهم اللَّه حیاة للأنام و مصابیح للضلام و مفاتیح للکلام و دعائم للاسلام، جرت بذلک فیهم مقادیر اللَّه علی محتومها … »؛(5) « … خداوند اهل بیت علیهم السلام را منشأ زندگی مردم قرار داد، و نیز آنان را چراغ های هنگام تاریکی و کلیدهای سخن و پایه های اسلام قرار داد. تقدیر حتمی خداوند در مورد آن ها چنین جاری شده است … ».

5 - احادیث غیبت

احادیث غیبت به دلالت التزامی بر وجود امام زمان علیه السلام دلالت دارد؛ زیرا غیبت با فرض وجود است.

ص:75


1- 97. کافی ج 1 ص 177، ح 1.
2- 98. کافی ج 1 ص 197 ح 2.
3- 99. سوره رعد، آیه 7.
4- 100. کافی ج 1 ص 191، ح 2.
5- 101. کافی ج 1 ص 203 و 204، ح 2.

کلینی به سند خود از زراره نقل کرده که گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: «انّ للقائم غیبة قبل ان یقوم، انّه یخاف - وأومأ بیده إلی بطنه - القتل»؛(1) «همانا برای قائم قبل از آنکه قیام کند غیبتی است؛ زیرا او از کشته شدن خوف دارد. حضرت با دستش اشاره به شکم خود کرد».

6 - حضرت مهدی علیه السلام دو نوع غیبت دارد

این احادیث نیز به دلالت التزامی بر وجود امام زمان دارد.

نعمانی به سند خود از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود: «إنّ لصاحب هذا الأمر غیبتین: احدیهما تطول حتی یقول بعضهم: مات وبعضهم یقول: ذهب، فلایبقی علی امره من اصحابه إلّا نفر یسیر، لایطلع علی موضعه أحد من ولیّ ولا غیره الاّ المولی الّذی یلی امره»؛(2) «همانا برای صاحب این امر دو غیبت است: یکی از آن دو از دیگری طولانی تر است. غیبت او به حدی است که برخی از مردم می گویند: او مرده است. و برخی دیگر می گویند: او رفته است. به جز افرادی اندک از اصحابش بر امر امامت او پایدار نمی مانند. و بر مکان او کسی از موالیان او و دیگران مطّلع نمی شوند به جز کسی که از موالیان او متولّی امر اوست».

7 - حضرت مهدی علیه السلام غیبتی طولانی دارد

این احادیث نیز دلالتش بر وجود امام زمان علیه السلام شبیه احادیث قبل است.

شیخ صدوق به سندش از امام رضا از پدرش از اجدادش از امام علی علیهم السلام نقل کرده که رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «والّذی بعثنی بالحقّ بشیراً لیغیبنّ القائم

ص:76


1- 102. کافی ج 1 ص 340، ح 18.
2- 103. غیبت نعمانی ص 171، ح 5.

من ولدی بعهد معهود الیه منّی، حتی یقول اکثر الناس: ما اللَّه فی آل محمّد حاجة، و یشک آخرون فی ولادته. فمن ادرک زمانه فلیتمسک بدینه و لایجعل للشیطان الیه سبیلاً بشکّه فیزیله عن ملّتی، و یخرجه عن دینی، فقد اخرج ابویکم من الجنّة من قبل، و انّ اللَّه عزّوجلّ جعل الشیطان اولیاء للذین لایؤمنون»؛(1) «قسم به کسی که مرا به حق بشارت دهنده مبعوث کرد، به طور حتم قائم از اولادم غیبت خواهد نمود، به عهدی که از من گفته شده است، تا این که بیشتر مردم می گویند: خداوند به آل محمّد احتیاجی ندارد، و عده ای در ولادت او شک می کنند. پس هر کس زمان او را درک کرد باید به دین او تمسک کند و با شکش راه را برای نفوذ شیطان در خودش هموار نسازد؛ زیرا شیطان او را از ملت من خارج می سازد، همان گونه که پدر و مادر شما را قبلاً از بهشت بیرون کرد. و همانا خداوند عزوجل شیطان را سرپرست کسانی قرار داده است که ایمان نمی آورند».

8 - اشاره روایات به علت داشتن غیبت

این احادیث شبیه احادیث قبل است.

صدوق به سندش از عبداللَّه بن فضل هاشمی نقل کرده که گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: «انّ لصاحب هذا الأمر غیبة لابدّ منها، یرتاب فیها کلّ مبطل. فقلت: ولِمَ جعلت فداک؟ قال: لأمر لم یؤذن لنا فی کشفه. قلت: فما وجه الحکمة فی غیبته؟ قال: وجه الحکمة فی غیبات من تقدّمه من حجج اللَّه تعالی ذکره، انّ وجه الحکمة فی ذلک لاینکشف الّا بعد

ص:77


1- 104. کمال الدین ج 1 ص 51.

ظهوره … »؛(1) «همانا برای صاحب این امر غیبتی ضروری است که هر شخص ضعیفی در آن شک می کند. عرض کردم: برای چه فدایت گردم؟ حضرت فرمود: برای امری که به ما اجازه داده نشده که آن را کشف نماییم. راوی می گوید: عرض کردم: حکمت غیبت چیست؟ حضرت فرمود: همان حکمتی که در غیبت های حجت های پیشین خداوند متعال بوده است. حکمت آن به جز بعد از ظهور حضرت روشن نمی شود … ».

9 - اشاره به فایده وجود حضرت علیه السلام در غیبت

امام علی علیه السلام می فرماید: «اللَّهم بلی لاتخلو الارض من قائم للَّه بحجة امّا ظاهراً مشهوراً او خائفاً مغموراً لئلاتبطل حجج اللَّه و بیّناته»؛(2) «بار خدایا، آری زمین خالی از کسی که برای خدا حجت را بپا دارد نیست، خواه ظاهر و مشهور باشد یا ترسان و پنهان، تا حجّت ها و دلیل های روشن الهی باطل نگردد … ».

همان گونه که اشاره شد واژه غیبت دلالت بر وجود کسی دارد که از دیدگان عموم پنهان شده است، و این مطلبی است که اهل لغت بر آن تأکید می ورزند.

ابن فارس می گوید: «الغیب اصل صحیح یدلّ علی تسترّ الشیئ عن العیون ثمّ یقاس من ذلک الغیب ما غاب ممّا لایعلمه الّا اللَّه … »؛(3) «غیبت اصلی صحیح است که دلالت بر پنهان شدن چیزی از دیدگان دارد. آن گاه این کلمه بر چیزی اطلاق می شود که جز خدا آن را نمی داند».

10 - اشاره به عمر طولانی حضرت علیه السلام

عمر طولانی حضرت ملازم با وجود حضرت است.

ص:78


1- 105. کمال الدین ج 2 ص 481، ح 11.
2- 106. نهج البلاغه، خطبه 147.
3- 107. معجم مقاییس اللغه، ماده غیب.

صدوق به سندش از سعید بن جبیر نقل کرده که گفت: از بزرگ عبادت کنندگان علی بن الحسین علیه السلام شنیدم که می فرمود: «فی القائم سنة من نوح و هو طول العمر»؛(1) «در قائم سنتی از نوح است که همان طول عمر می باشد».

ص:79


1- 108. کمال الدین ج 2 ص 524، ح 5.

سلسله کتب چاپ شده از مؤلف پیرامون مهدویت

1 - تولد حضرت مهدی علیه السلام

2 - امامت در سنین کودکی

3 - امامت و غیبت

4 - غیبت صغری

5 - غیبت کبری

6 - وظایف ما در عصر غیبت

7 - اماکن مقدسه مرتبط با حضرت مهدی علیه السلام

8 - بررسی دعای ندبه

9 - دکترین مهدویت تنها راه نجات بشر

10 - دفاع از مهدویت

11 - فلسفه حکومت عدل جهانی

12 - نظریه پردازی درباره آینده جهان

13 - منجی از دیدگاه ادیان

14 - وجود امام مهدی علیه السلام از منظر قرآن و حدیث

15 - وجود امام مهدی علیه السلام در پرتو عقل

16 - مهدویت و جهانی سازی

17 - قرآن و ظهور حضرت مهدی علیه السلام

18 - علایم ظهور

19 - هنگامه ظهور

20 - حکومت حضرت مهدی علیه السلام در عصر ظهور

ص:80

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109